مطالب خواندنی

تلاش می شود مطالب جذاب وموردعلاقه منتشرشود

مطالب خواندنی

تلاش می شود مطالب جذاب وموردعلاقه منتشرشود

۴۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

نتایج یک مطالعه جدید نشان می‌دهد که برخی از اقوام نخستین انسان یکدیگر را می‌خوردند یا به عبارت بهتر «آدم‌خوار» بودند.

indexبه گزارش بیگ بنگ، اگر در گذشته شک و ابهامی راجع به «ذات آدم‌خوارانه» اجداد ما وجود داشت، اینک دیگر جایی برای آن شک و ابهامات وجود ندارد. بررسی‌های انجام شده بر روی بقایای یافت‌ شده در یک مکان باستانی تایید می‌کند که گروهی از انسان‌ها «قصابی، تکه‌تکه و سپس خورده شده‌ اند.» این بقایا در غار گاف (Gough’s Cave) در سامرست انگلستان یافت‌ شده است. گفتنی است آخرین حفاری انجام شده در این غار مربوط به سال ۱۹۹۲ بود. با این وجود، دانشمندان به ادامه بررسی‌های خود بر روی این استخوان‌ها ادامه داده‌اند.

انسان های کهن از کاسه ی سر جمجمه در مراسم های باستانی استفاده می کردند.

انسان های کهن از کاسه ی سر جمجمه در مراسم های باستانی استفاده می کردند.

تاریخ‌گذاری رادیو کربن (روش تاریخ‌گذاری رادیو متریک جهت تخمین تاریخ مرگ موجوداتی که کربن مصرف می‌کنند) انجام‌ شده بر روی این بقایا نشان می‌دهد که این بقایا در بازه زمانی کوتاهی حدود ۱۵ هزار سال پیش در این غار قرار داده شده است. این بقایا متشکل از استخوان‌های انسان‌ها و حیوانات است. در همین رابطه، سیلویا بِلو از موزه تاریخ طبیعی لندن می‌گوید: «طی این بررسی‌ها، به شواهد قانع‌کننده‌ای از جداسازی گوشت، منفصل کردن استخوان‌ها، آثار جویدن انسان‌ها، خرد کردن استخوان‌های اسفنجی و همچنین شکستن استخوان‌ها برای استخراج مغز استخوان دست یافته‌ایم. حتی اگر این شواهد برای برخی کافی نباشد، آثار جای دندان انسان را نیز پیدا کرده‌ایم.»

در بقایای بجای مانده از اسکلت انسان‌ها آثار جویده شدن مشاهده می‌شود.

در بقایای بجای مانده از اسکلت انسان‌ها آثار جویده شدن مشاهده می‌شود.

بر اساس این یافته‌ها، «آدم‌خواری» رفتاری طبیعی بین اجداد ما بوده است. حتی شواهد به دست آمده نشان می‌دهد که استخوان جمجمه پس از مرگ متحمل تغییراتی شده است. برخی از بقایای خرد شده‌ی مرتبط با جمجمه در محل جمع‌آوری شده تا شکل کاسه سر به وجود آید. هدف بررسی‌های آینده کشف میزان ترویج آدم‌خواری در این دوره بوده است. همچنین بررسی خواهد شد که آیا چنین مراسمی همواره با «قصابی» همراه بوده است.


تصویر چرا شهر سوخته شگفت‌انگیز است؟

ثبت جهانی شهر سوخته با بسیاری از مواریث تاریخی به ثبت رسیده دیگر در ایران از این باب متفاوت و متمایز است که این شهر در طلوع زندگی مشترک 5000 هزار سال پیش بشریت شکل گرفته است، زمانی که نخستین بنیان‌های هویت فرهنگی تمدنی شکل گرفت و بعدها به نام ایران زمین شناخته شد؛ سرزمینی که حکایت‌های فراوان حماسه‌های ملی ایرانیان یعنی شاهنامه با آن در ارتباط مستقیم است.

به همین دلیل ثبت جهانی شهر سوخته یعنی ثبت جهانی شاهنامه، اسطوره‌های زرتشت، رستم و اسفندیار و پادشاهان کیانی ایران زمین.

شهر سوخته در یک مرحله در جغرافیای فرهنگی جنوب شرق ایران شکل گرفته و در افق طلوع، حیات و غروب خود دریاچه هامون، کوه خواجه و دهانه غلامان را با خود همراه کرده است. یعنی شهر سوخته دارای حوزه فرهنگی است که منشأ و هسته مرکزی این فرهنگ، واحد فرهنگی درون منطقه‌ای سیستان را شکل داده و هسته مرکزی این فرهنگ به‌دلیل توسعه تجاری با بین‌النهرین و دره سند و ایندوس بسرعت از سادگی جوامع اولیه خارج و به مرکزی پیچیده و شهری تبدیل شده است.

به همین دلیل، ثبت جهانی شهر سوخته یعنی ثبت پیشینه شهرنشینی تمدن ایرانیان و در نگاهی جامع‌تر ثبت جهانی یکی از کهن ترین شهرهای خاورمیانه و جهان باستان.

بسیاری از جاذبه‌های شگفت‌انگیز ایران زمین در نگاه اول و برای گردشگران آماتور فقط تلی از خاک و به قولی خرابه‌هایی بیش نیست. اما چیزی که می‌تواند این سازه‌ها را به شگفتی برای همان گردشگران تبدیل کند، آگاهی از پیشینه و اتفاقات و روایاتی است که این سازه‌ها در دلشان دارد وگرنه برای گردشگران معمولی تپه‌های سیئلک چیزی جز چند تپه معمولی خاکی نیست و شهر سوخته هم چیزی جز خاکستر و مخروبه‌ها، اما چرا شهر سوخته آن‌قدر شگفت‌انگیز است که جهانیان در پاسداشتش آن را به ثبت می‌رسانند؟

شهر سوخته کجاست؟

شهر سوخته در ۵۶ کیلومتری زابل در استان سیستان و بلوچستان و در حاشیه جاده زابل ـ زاهدان واقع شده است. این شهر در ۳۲۰۰ سال قبل از میلاد پایه‌گذاری شده و مردم این شهر در چهار دوره بین سال‌های ۳۲۰۰ تا ۱۸۰۰ قبل از میلاد در آن سکونت داشته‌اند. محوطه باستانی شهر سوخته در هزاره دوم و سوم قبل از میلاد، توسط مهاجرانی که از چهار گوشه به ‌آن مهاجرت کرده‌اند، بنا شده است. سند یا کتیبه‌ای که نام واقعی و قدیمی این شهر را مشخص کند هنوز به دست نیامده و به‌دلیل آتش‌سوزی در دو دوره زمانی بین سال‌های 3200 تا 2750 قبل از میلاد «شهر سوخته» نامیده می‌شود. «کلنل بیت» یکی از ماموران نظامی بریتانیا از نخستین کسانی است که در دوره قاجار و پس از بازدید از سیستان به این محوطه اشاره کرده و نخستین کسی است که در خاطراتش این محوطه را شهر سوخته نامیده و آثار باقیمانده از آتش‌سوزی را دیده است. پس از او «سر اورل ـ اشتین» با بازدید از این محوطه در اوایل سده حاضر، اطلاعات مفیدی درخصوص این محوطه ارائه کرده است. پس از او شهر سوخته از سوی باستان‌شناسان ایتالیایی به سرپرستی«مارتیسو توزی» از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۷ مورد بررسی و کاوش قرار گرفت.

شهری پیشرفته با ریاست زنان

این شهر از نادرترین شهرهای باستانی است که در آن، زنان عهده‌دار امور مالی خانواده‌شان بوده‌اند. بر مبنای یافته‌های باستان شناسان شهر سوخته ۱۵۱ هکتار وسعت دارد و بقایای آن نشان می‌‌دهد این شهر دارای پنج بخش مسکونی واقع در شمال شرقی شهر سوخته، بخش‌های مرکزی، منطقه صنعتی، بناهای یادمانی و گورستان است که به‌صورت تپه‌های متوالی و چسبیده به هم واقع شده‌است. 80 هکتار از شهر سوخته بخش مسکونی بوده است.شهر سوخته مرکز بسیاری از فعالیت‌های صنعتی و هنری بوده است، در فصل ششم کاوش در شهر سوخته نمونه‌های جالب و بدیعی از زیورآلات به دست آمد. در جریان حفاری‌های فصل‌های گذشته این محوطه مشخص شد که با توجه به صنعتی بودن شهر سوخته و وجود کارگاه‌های صنعتی ساخت سفال و جواهرات در این منطقه، ساکنان شهر سوخته از درختان موجود در طبیعت محوطه برای سوخت استفاده می‌‌کرده‌اند. در شهر سوخته انواع سفالینه‌ و ظروف سنگی، معرق کاری، پارچه و حصیر یافت شده که معرف وجود چند نوع صنعت، بویژه صنعت پیشرفته پارچه بافی در آنجاست. تاکنون ۱۲ نوع بافت پارچه یکرنگ و چند​رنگ و قلاب ماهیگیری در شهر سوخته به‌دست آمده و مشخص شده مردم این شهر با استفاده از نیزار باتلاق‌های اطراف هامون، سبد و حصیر می‌‌بافتند و از این نی‌ها برای درست کردن سقف هم استفاده می‌‌کردند. صید ماهی و بافت تورهای ماهیگیری نیز از دیگر مشاغل مردمان شهر سوخته بوده است. شهر سوخته بی‌شک جزو شهرهای بسیار پیشرفته زمان خود بوده است.

چشم مصنوعی؛ اولین‌های شهر سوخته

برای نخستین بار در شهر سوخته یک چشم مصنوعی متعلق به 4800 سال پیش کشف شد. این چشم مصنوعی متعلق به زنی بیست و پنج تا سی ساله بوده که در یکی از گور‌های شهر سوخته مدفون شده بود. چشم مصنوعی یافت شده در چشم چپ او کار گذاشته شده و با وجود گذشت نزدیک به 4500 سال از ساخته شدن آن، هنوز سالم است.جنس این چشم مصنوعی یافت شده هنوز به‌طور کامل مشخص نشده است، اما به نظر می‌رسد در ساخت آن از قیر طبیعی مخلوط به نوعی چربی جانوری استفاده شده است. روی این چشم مصنوعی ریزترین مویرگ‌های داخل چشم توسط مفتول‌‌های طلایی به قطر کمتر از0/5 میلی‌متری طراحی شده‌است. مردمک این چشم در وسط طراحی شده و تعدادی خطوط موازی که تقریبا یک لوزی را تشکیل می‌دهند، در پیرامون مردمک دیده می‌شود.

جراحی مغز در 5000 سال پیش

یکی از شگفت‌انگیزترین یافته‌‌های این شهر، نشانه‌هایی از کهن‌ترین جراحی مغز درشهر سوخته است. جمجمه‌ای از دختر دوازده یا سیزده ساله که در 4800 سال پیش، پزشکان آن دیار برای درمان بیماری هیدروسفالی (جمع شدن مایع درجمجمه) بخشی از استخوان جمجمه او را برداشته و جراحی کردند.

خط کش 5000 ساله

در کاوش‌های انجام شده در شهر سوخته، خط‌کشی ساخته شده از چـــــوب آبنوس کشف شد. دکتر سید منصور سید سجادی، سرپرست هیات باستان‏شناسی شهر سوخته درباره این خط کش کشف شده گفت: این خط​کش به طول ده سانتی‌متر با دقت 0/5 میلی‌متری و از جنس چوب آبنوس است. کشف خط کش در شهر سوخته زابل نشانگر این است که ساکنان این شهر باستانی دارای پیشرفت‌های زیادی در زمینه علم ریاضیات بوده‌اند.

قدیمی‌ترین تخته نرد جهان

از گور باستانی موسوم به شماره 761 کهن‌ترین تخته نرد جهان همراه 60 مهره آن در شهر سوخته پیدا شد. این تخته نرد بسیار قدیمی‌تر از نمونه‌ای است که در گورستان سلطنتی «اور» در بین‌النهرین پیدا شده بود.

نخستین انیمیشن جهان

باستان‌شناسان هنگام کاوش در گوری پنج‌هزارساله جامی را پیدا کردند که نقش یک بز همراه با یک درخت روی آن دیده می‌شود. آنها پس از بررسی این شیء دریافتند نقش موجود بر آن برخلاف دیگر آثار به دست آمده از محوطه‌های تاریخی شهر سوخته، تکراری هدفمند دارد، به‌گونه‌ای که حرکت بز به سوی درخت را نشان می‌دهد. هنرمندی که جام سفالین را بوم نقاشی خود قرار داده، توانسته‌ است در پنج حرکت، بزی را طراحی کند که به سمت درخت حرکت و از برگ آن تغذیه می‌کند. باستان‌شناسان با نزدیک کردن این تصاویر به یکدیگر موفق شدند نمونه‌ای از یک تصویر متحرک را در قالب یک فیلم 20 ثانیه‌ای به دست آورند. (ضمیمه چمدان)

تصرف پراگ به دست ساکسونی ها (در این روز ۱۰ اکتبر)


دهم اکتبر سال ۱۶۳۰ ساکسون های آلمان شهر پراگ را تصرف کردند. این ساکسون ها عمدتا در ایالت ساکسونی به پایتختی «درسدنresden» زندگی می کنند. در عهد باستان، محل سکونت آنان (پس از مهاجرت از اورازیا) شمالغربی آلمان و گوشه ای از هلند بود که بعدا دسته ای از آنان هم به انگلستان رفتند و مقیم این جزایر شدند. گفته شده است که ساکسون ها (ساک سکاSakska) از تبار سکاهایی هستند که دسته ای از آنان هم به سیستان (عمدتا جنوب افغانستان امروز) مهاجرت کردند و سیستان در قدیم سکستان به تلفظ درمی آمد. ساکسون ها نیز بمانند سایر آلمانی ها، آریایی هستند.


منبع : تاریخ ایران و جهان در این روز




بهترین دانستنیها ی بدن انسان
هرانچه از زیبایی های خلقت بدن باید بدانید.

 کتاب :دایرة المعارف بدن انسان برای نوجوانان
اثر: ژاک بیلی
ترجمه :پریسا همایون روز
سبک:علمی ودانستنی 



حقایق جالبی درباره ی بدن 1
ضخامت دیواره ی مویرگ ها فقط به اندازه یک سلول است
اگرتمام رگ های خونی بدن به هم متصل شوند میتوانند بیش از دوبار دور کره ی زمین بچرخند.
گلبول های قرمز حدود چهار ماه عمر می کنند.
پلاسمانیمی از خون راتشکیل داده است.
بدن شمادرهر ثانیه حدودسه میلیون گلبول قرمز می سازد.
 ودر هر ثانیه همین تعداد از آن ها می میرند
در هر سانتی متر مربع از پوستتان بین صدتاده هزارباکتری وجود دارد که اکثر انها بی ضررند.




حقایق جالبی درباره ی بدن 2
هرانسان بالغ روزانه حدود یک لیتر بزاق تولیدمی کند .

وقتی که معده خالی هست تقریبا به اندازه ی مشتتان است هنگامی که معده پرمی شود،
حجم ان به اندازه ی چهارتاشش لیوان پر از غذاومایع افزایش پیدا می کند.
حدودبیست ساعت یابیشترطول می کشدتاموادزایدازانتهای روده ی بزرگ به انتهای ان برسند.
حدود400 نوع باکتری مختلف درون روده ی بزرگ زندگی می کنند.


حقایق جالبی درباره ی بدن 3
حدودشش ثانیه طول می کشدتاخون ازقلب به شش هابرودودوباره به قلب بازگردد.
درهریک ازشش های شماحدود300 میلیون کیسه ی هوایی وجود دارد.
ضخامت هرنایژک به اندازه ی ضخامت موی سرتان است.
نوزادان خیلی سریع نفس می کشند - حدود 35 باردردقیقه.
نای انسان بالغ حدود12 سانتی مترطول ودو الی سه سانتی مترعرض دارد.
سرعت هوایی که هنگام عطسه کردن ازبدنتان خارج می شود،حدود 160کیلومتربرساعت است.


حقایق جالبی درباره ی بدن 
4
درهرثانیه میلیون ها پیام عصبی بین مغزوماهیچه هایتان جابه جامی شوند.
شماهنگام تولدبیش از300 قطعه استخوان دارید،ولی برخی ازاین استخوان هاهمراه با رشدتان به هم می چسبند.
طول یک تارماهیچه ای می تواندبه30 سانتی متربرسد.
زن ها نسبت به مرد هاصدای زیرتری دارند،زیراتارهای صوتی ان هادرهرثانیه بیش از200 باربازوبسته می شوند.
فعال ترین ماهیچه های بدن ماهیچه هایی اند که چشم هارا به حرکت درمی اورند،
چشم ها هر روزمیلیون هاحرکت ظریف انجام می دهند.



حقایق جالبی درباره ی بدن 
5{حس پنج گانه}
اندازه ی چشم انسان بالغ حدود3/2 پینگ پنگ است.
پیام های عصبی می توانندباسرعت600 کیلومتربرساعت حرکت کنند.
استخوان های چکشی،سندانی و رکابی داخل گوش ها کوچک ترین استخوان های بدن اند.
مغزمی تواندحدود ده هزاربوی مختلف راتشخیص دهد.
برخی ازمردم حس بویایی ندارند ونمی توانند هیچ بویی راحس کنند.



مثال: برگرفته شده از mahdikeikha.blog.ir


جنگهای صلیبی ، اوج کمال حوادث قرون وسطی بود که در تاریخ اروپا و خاورمیانه روی داد . دو دیانت بزرگ جهان ، اسلام و مسیحیت ، پس از قرن‌ها مناظره ، سرانجام مرافعه را به میدان جنگ محول کردند . تمام تحولات قرون وسطی ، همه‌ی شور و اعتقاد مذهبی ، کلیه‌ی قدرت فئودالیزم و فریبندگی شوالیه گری ، در اثنای 200 سال جنگ که برای اروپائیان منافع بازرگانی در بر داشت ، به اوج کمال و اعتلا رسید . سیلوستر دوم که در اواخر قرن دهم ( 999 - 1003 ) بر مسند کلیسای روم نشست ، به حیله متوسل شد به این ترتیب که در سال 1002م . به زیارت بیت‌المقدس رفت ، و در بازگشت ، گروهی از دسته‌های نظامی فرانسوی و ایتالیایی را به نام زوار ، در حالیکه در زیر لباس خود مسلح بودند ، به سواحل فلسطین فرستاد . اما آنها بر اثر سرمای شدید ، طوفان‌های شن و سنگ ریزه که بر بیابانها می‌بارید و حوادث دیگر وحشت کردند و با عجله بازگشتند . کشیشان شایع کردند که حوادث مزبور ، علائم ضهور حضرت مسیح بود و بشارت دادند که به زودی حضرت مسیح در فلسطین ظهور خواهد کرد . این شایعات باعث شد که انبوه جمعیت برای تماشای هبوط و ظهور حضرت مسیح روانه‌ی بیت‌المقدس شوند . اما کشیش‌ها وعده ظهور را هر سال به سال دیگر موکول می‌کردند . بنابراین هر سال عده‌ی زیارت کنندگان بیشتر می‌شد .

یکی دیگر از پاپهای متنفذ به نام " آبه ریشار " با هفتصد زائر به قصد زیارت حرکت کرد ، اما پس از رسیدن به جزیره‌ی قبرس دوباره به اروپا برگشت و شایع ساخت که مسلمین از ورود او به بیت‌المقدس جلوگیری نمودند . بدین ترتیب خشم مردم اروپا را نسبت به مسلمین تشدید نمود ، و آتش خشم آنها زمانی شعله ور شد که خبر اسارت امپراطور روم شرقی به دست مسلمانان نیز به آنها رسید . پس از این شایعات ابتدا مجمعی به نام بالاسانس با شرکت دویست روحانی مسیحی و سی هزار نجیب زاده یا سواران جنگی تشکیل دادند . آنگاه پیرارمیت ، راهبی که صلیب را به دست گرفته و شهر به شهر می‌گشت و مردم را به جهاد علیه مسلمین دعوت می‌کرد ، در این مجمع سخنرانی نمود و حاضران را به جهاد ترغیب کرد ، پاپ نیز در این مجمع سخنرانی پرسوزی ایراد نمود .

مجمع دوم ، مجمع " کلرمون " بود که به دعوت پاپ " اوریانوس " دوم در سال 1095 در این شهر ترتیب یافت . در این مجمع دویست و پنجاه هزار تن اسقف ، چهارده پاتریاک ، چهارصد راهب و هزاران تن نجیب زاده بزرگ شرکت داشتند .

در این مجمع پاپ برای حاضران خطابه‌ی شورانگیزی به این شرح ایراد نمود :

" ای یاران مسیح ، آن سرزمین مقدس که از برکت وجود مخلص ( عیسی مسیح ) تبرک یافته ، آن دخمه‌ای که از آن نجات دهنده‌ی ماست ، آندکوهستانی که عیسی به خاطر نجات ما در آن بسر برد و محنت کشید ، آن مزاری که در آن دفن گردید ، اینک تماماً به تصرف دشمن درآمده و میراث مشرکین شده است . آن کلیساهای مقدس ، آن اماکن فروزانی که جهان را تابناک کرده بودند ، اکنون در مغاک تاریکی فرو رفته و از نظر‌ها ناپدید شده اند . به طوری که در سراسر آن سرزمین پهناور حتی یک وجب خاکی که درآن برای خدا عبادت شود باقی نمانده است . "

" همان بیت المقدسی که مایه‌ی افتخار و سرچشمه‌ی فیاض ما بود ، اینک به دست مسمانان افتاده و به غیر از مآثر دینیه‌ی اثر دیگری در آن باقی نگذارده اند . آسیایی که مملو از ثروت و تحول بود ( آسیای صغیر ) امروز به واسطه‌ی مظالم و تعدیات مسلمین ، هستی و ثروت خود را از دست داده و با فقر و بدبختی هم آغوش است . "

" انطاکیه و فنیقیه به تصرف مسلمین درآمده ، و ترکها تا حدود " هالیسطوس " و بلکه تا پشت دروازه‌های قسطنطنیه تاخته اند ، و قریباً تمام کشورهای اروپا را تصاحب خواهند کرد . "

" ای دلاوران عزیز ، آن شمشیری را که تا کنون به سینه‌ی یکدیگر فرو می‌بردید و در مقابل اهانتی کوچک با براداران دینی دوئل می‌کردید ، اکنون به سینه‌ی دشمن فروبرید امروز وقت آن رسیده است که به اهانتهایی که به قبر مسیح می‌شود خاتمه دهید . این جهادی که امروز عازم آن هستید ، تنها برای فتح بیت‌المقدس نیست ، بلکه باید تمام اقلیم پر ثروت آسیا و خزائن آکنده و بی حساب آن را تصاحب نمایید . امروز باید به جانب بیت‌المقدس بروید ، تمام آن اراضی بیت‌المقدس و شام همان طوری که تورات تعریف نموده ، سرزمین شیر انگبین است . ‌ای دلاوران با این شمشیری که به جهاد مقدس می‌روید ، خزائن آسمانها را تملک خواهید کرد . اگر در این جنگ فاتح شوید ، تمام کشورهای مشرق زمین از آن شما خواهد شد ، و اگر کشته شدید ، به شرافتی بس بزرگ نائل آمده اید ، یعنی در نقطه‌ای شهید شده اید که عیسی مسیح در آن شربت شهادت نوشیده است . "

سخنرانی پاپ با این کلمات تمام شد : " از خویشتن بگذر - صلیب بگیر - از دنبال من بیا . " وقتی که همه‌ی حاضران نسبت به پاپ اعلام وفاداری و فدویت نسبت به پاپ نموده و به شدت دچار هیجان شده بودند ، پاپ گفت : " حال که آماده‌ی جهاد هستید از این به بعد نشان صلیب ، علامت مشخصه‌ی شما خواهد بود ، باید آن را روی سینه‌ها و پرچمها و سلاحهای خود نقش نمایید . "

آنگاه همه‌ی سرکردگان و جنگاوران در مقابل پاپ زانو زده و سوگند خوردند و از دست او بیرق گرفتند ، و مقرر شد که روز پانزدهم اوت که مصادف با روز عروج مسیح است تمام سرکردگان با اردوهای خود به سوی شرق روانه شوند و همه در محل قسطنطنیه تجمع کنند ، و پس از تلاقی اردوها و تشکیل سپاه منظم ، به سوی بیت‌المقدس و به قصد حمله به مسلمین حرکت کنند .

روز بعد پاپ فرمانی صادر کرد و امتیازاتی برای مجاهدین به شرح زیربرقرار ساخت :

  1. عفو تمام گناهان گذشته و آینده .
  2. معافیت از پرداخت عوارض مالکانه و صدقای دینی .
  3. مصونیت عائله و اموال آنها تا خاتمه‌ی جنگ .

و نیز اضافه نمود که هرکس جهادکنندگان را تحقیر و مسخره نماید بی درنگ تکفیر و تنبیه خواهد شد .

جنگ اول صلیبی :

به تدریج یکصدهزار جنگی و ششصد هزار تن افراد متفرقه در حالیکه روی سینه‌ی پیراهنهای خود علامت صلیب دوخته و یا با سیخ داغ نقش صلیب را روی سینه و دوش و بازوی خویش زده بودند ، آماده حرکت شدند .

مردم از هر قشری ، خانه مایملک خود را رها کرده و با مختصر اسباب و اثاثیه خود به راه افتادند . فقرا حتی گاو خود را به جای اسب نعل کرده و به ارابه می‌بستند و آذوقه و فرزندان خردسال را بر ارابه نهاده و به راه می‌فتادند . آنها می‌خواستند زودتر به سرزمین نعمت و برکت برسند . این افراد در گروهها و دسته‌های مختلف و گاه به تنهایی حرکت می‌کردند . در بین راه در شهرها و روستاها ، افرادی دیگر به آنان می‌پیوستند ، به طوری که تعداد آنها به میلیون‌ها تن می‌رسید ، اما این تعداد جمعیت فراوان هیچ گاه به مقصد اصلی که بیت‌المقدس بود نرسیدند .

از این خیل عظیم جمعیت افسار گسیخته که به هر شهر می‌رسیدند ، غارت می‌کردند و خانه‌های سر راه را تصاحب کرده ، یا ویران می‌ساختند ، هزاران هزار در بین راه ، دچار بیماری‌های خطرناک شده ، تلف گردیدند یا در حمله‌های غافلگیرانه سواران ترک در قسطنطنیه به قتل رسیدند .

جنگجویان صلیبی همه جا با مقاوت شدید جنگجویان مسلمان و ترک رو به رو شدند و حتی از سوی مسلمانان حملات زیادی به آنان وارد شد . صلیبیون پس از گذشتن از قسطنطنیه و محاصره‌ی شهر قونیه ( پایتخت سلجوقیان ) ، و حمله به انطاکیه ، بعد از سه سال جنگ و گریز ، در ششم ژوئن سال 1099م . به بیت‌المقدس رسیدند و آن شهر را محاصره کردند .

ساکنان شهر پیش از نزدیک شدن صلیبیون ، حصارها را محکم کردند ، خواربار و آذوقه‌ی کافی در شهر جمع آوری نمودند و در خارج شهر چاههای آب را پر کردند و حتی سر درختها را چیدند و مزارع را خالی کردند تا صلیبیون دچار کمبود آذوقه شوند . اردوهای صلیبی در ظرف یک هفته به تدریج از راه رسیدند و در بیرون شهر خیمه زدند . آنها شورایی تشکیل دادند و چگونگی حمله به شهر را بررسی کردند و جهات مختلف شهر را به اردویی جداگانه تقسیم نمودند و به سرکردگانی معین محول کردند . آنگاه به وسیله‌ی قلعه کوبها ، منجنیقها و آتش افکن‌ها حمله به شهر آغاز گردید . مسلمانان شهر به رهبری حاکم شهر افتخار الدوله وزیر الافضل ، حاکم فاطمی مصر ، مدت‌ها مقاومت کردند . صلیبیون که داشت آنها را از پای در می‌آورد با ارسال آذوقه از سوی پاپ اوربانوس دوم ( حدود 1042 - 1099 ) از ایتالیا تأمین شد و صلیبیون جانی تازه گرفتند .

فرماندهی نیروهای صلیبی با مردی به نام " گودفروا " بود . اردوهای صلیبی در پشت دیوار بیت‌المقدس به ساختن قلعه کوبهای بزرگ و برجهای متحرک پرداختند . پس از اینکه مقدمات حمله‌ی نهایی فراهم شد در ساعت سه بعد از ظهر 22 شعبان 493ه - . ق . مطابق با ژوئیه‌ی 1099م . که به عقیده‌ی مسیحیان سالروز شهادت مسیح است ، حمله‌ی اصلی آغاز گردید . تمام واحدها به فرمان گودفروا در یک لحظه شهر را زیر حمله گرفتند . پیاده نظام به نزدیک دروازه‌ها رسید در حالی که از سوی شهر ، مسلمین به دفاع از خود پرداخته و حمله‌ها دشمن را دفع می‌کردند . جنگ تا غروب ادامه یافت سپس هر دو طرف دست از کارزار کشیدند .

شدت آتش و پرتاب قطعه سنگ و تیر و گلوله‌ها در روز بعد آنچنان بود که اهالی شهر تاب مقاومت نیاوردند و باروها را خالی کردند . صلیبیون از این موقعیت استفاده کرده خود را به داخل دیوار رساندند و دروازه‌ها را گشودند و وارد شهر شدند شیپور پیروزی به صدا در آمد و صدای هلهله و شادی جنگجویان صلیبی بلند شد .

بدین ترتیب پس از چهار ساعت زد و خورد خونین در روز 23 شعبان 493ه - . ق . مطابق با 15 ژوئیه‌ی 1099م . شهر بیت‌المقدس به تصرف صلیبیون در آمد .

صلیبیون پس از تصرف بیت المقدس ، به قتل عام مردم پرداختند . آنها وارد کلیسای قمامه ( قیامت ) حضرت مسیح شدند و در برابر مرقد خیالی مسیح زانو زدند و به شکرانه‌ی پیروزی مراسم دعا به جا آوردند . سپس وارد مسجدالاقصی گردیدند و به کشتار مسلمانان پناهنده به مسجد پرداختند . بعد وارد مسجد صخره شدند ، ابتدا درهای مسجد را بستند و آن

وقت شمشیر کشیده و به جان مردم بیگناه افتادند و آنقدر از مسلمین داخل مسجد کشتند که موج خون تا زانو رسید . صلیبیون سه روز متوالی به قتل عام پرداختند ، چنان که اجساد مسلمین رفت و آمد در کوچه و خیابان را دشورا کرده بود . آنها پس از کشتارهای وحشیانه ، به غارت مساجد ، معابد و خانه‌های مردم روی آوردند . یکصد و پنجاه قندیل طلا ، چهل قندیل نقره و تمامی شمعدانهای طلا و ظروف نقره و طلا فقط از مسجد الاقصی به یغما رفت .

پس از اشغال بیت‌المقدس به دست صلیبیون ، گروهی از مردم دمشق همراه زین الدین ابن سعید هروی برای دادخواهی و کمک گرفتن از المستظهر بالله خلیفه‌ی عباسی به بغداد رفتند . او از برکیارق سلجوقی و برادرانش محمد و سنجر خواست تا کمر به جهاد ببندند ، ولی به علت اختلاف بین خلفا و امرای سلجوقی ، این کار میسر نشد و مردم دمشق مأیوس بازگشتند .

دولت فاطمی ناامید از کمک سلجوقی‌ها و بنی عباس ، افضل بن بدر جمالی را همراه نیرویی عظیم به فلسطین فرستاد . مسلمانان رمله را در 495ه - . ق . پس گرفتند . سپس به سمت یافا رفتند . اما چون نیروی کمکی برای صلیبیها رسید ، شکست خوردند پس از این شکست ، افضل وزیر فاطمی ، نیروی زمینی خود را به فرماندهی تاج العجم به استعداد 4000 سواره نظام و نیروی دریایی را به فرماندهی قاضی ابن قادوس برای کمک به شام روانه کرد . ولی به علت ناهماهنگی بین دو نیرو و یاری رسانی امیر رها و انطاکیه به صلیبیون بیت‌المقدس و بی توجهی دقاق بن تتش سلطان سلجوقی دمشق به درخواست فاطمی ، دوباره فاطمیها شکست خوردند . بدین ترتیب ، علاوه بر تشکیل سه امیر نشین صلیبی رها ، انطاکیه و طرابلس ، مملکت صلیبی بیت‌المقدس از بیروت تا دریای سرخ تأسیس شد . اولین پادشاه صلیبی بیت المقدس ، گودفروا بود . اروپائیان که از این انتخاب شادمان شده بودند در کلیسای قیامت ، گودفروا را بر روی تختی نشاندند تا تاج شاهی بر سرش بگذارند . اینها مکانی را انتخاب کردند که در آنجا تاج خار بر فرق مسیح گذاشته بودند . اما ، همینکه خواستند تاج پادشاهی را بر سر گودفروا بگذارند ، او خود را پس کشید و گفت در جایی که تاج خار بر سر مبارک مسیح گذاشته اند ، من چگونه می‌توانم تاج زرین بر سر بگذارم . او از قبول سلطنت سرباز زد و به اصطلاح از روی مسیح خجالت کشید . وی تاج را نپذیرفت اما عملاً پادشاه کشور فلسطین شد . او مدت یک سال حکومت کرد ، به شهرها و سرزمین‌های دیگر نیز لشگر کشید و دژهای محکمی در فلسطین بنا نهاد . گودفروا به هنگام مرگ ، به حاضرین چنین وصیت کرد :

" آخرین وصیت من این است که از کشتار مسلمین یک لحظه باز نایستید و از سرزمین‌هایی که به دست آورده اید یک قدم پاپس نگذارید . " وی در 18 ژوئیه 1100م . در گذشت و جنازه‌ی او در کلیسای قیامه نزدیک مزار خیالی مسیح دفن گردید . پس از درگذشت گودفروا دوبویون ، صلیبیون تاج شاهی را بر سر برادرش " بودئن " که مردی جنگجو ، بی باک و بسیار سفاک و بیرحم بود گذاشتند او مملکت لاتینی اورشلیم را وحدت بخشید و بنادر عمده‌ی فلسطین را تصرف کرد .

صلیبیون پس از اشغال قدس شریف ، برای حفظ امنیت شهر گروههایی را در نظر گرفتند که از همه مهمتر دو " داویه " یا سواران هیکل ( شهسواران پرستشگاه ) ( نک - : داویه ، گروه ) و " اسبتاریه " یا سواران قدیس یوحنا ( شهسواران مهمان نواز ) ( نک - : اسبتاریه ) بودند .

گروه اسبتاریه برای مراقبت از بیماران صلیبی درسال 463 ه - . ق مصادف با 1084م . تأسیس شد و سپس به سازمانی نظامی مبدل گردید و مسئولیت حمایت از سرزمین‌های اشغالی ، دژها و شهرها را بر عهده گرفت . گروه داویه در سال 512ه - . ق . /1119م . به منظور مراقبت از زائران مسیحی بین یافا و بیت‌المقدس تشکیل شد . 10 درصد درآمد کلیساهای بیت‌المقدس به آنها اختصاص یافت .

جنگ دوم صلیبی :

صلاح الدین ایوبی ، یوسف بن ایوب ، لقبش الملک الناصر اهل کردستان از شهرستان بانه ایران بود . پدرش نجم الدین و جدش شاذی نام داشت . وی پس از آنکه به تخت سلطنت نشست ، حکام و فرمانروایان اطراف را به اطاعت خویش در آورد ، فتنه‌های داخلی را سرکوب کرد و مخالفان و مدعیان را از سر راه خود برداشت ، آنگاه جنگهای خود با صلیبیون را آغاز نمود . صلاح الدین در اطراف دریاچه‌ی طبریه با سپاه صلیبی مصادف داد ، جمع کثیری از آنها را کشت و شهر طبریه را تصرف نمود . " گی دولوزینیان " پادشاه صلیبی مقیم بیت‌المقدس خود را برای رویارویی با صلاح الدین آماده نمود و با سمت فرماندهی کل قوای صلیبی با لشگری عظیم برای باز پس گرفتن طبریه حرکت کرد ، اما پس از نبرد سخت شکست خورد ، خود و عده‌ای از سپاهانش به اسارت صلاح الدین درآمدند ، و صلیب بزرگ مقدس که به نشانه‌ی تبرک همراه سپاه آنها توسط کشیشان حمل می‌شد به دست صلاح الدین افتاد . صلاح الدین اسرای جنگی را همراه با " گی " پادشاه صلیبی به زندان شهر نابلس منتقل نمود ولی پس از فتح بیت المقدس ، او را مورد عفو قرار داد .

صلاح الدین طی جنگهای بعدی به تدریج شهرهای بیروت ، عکا ، اشقلون ( عسقلان ) ، رمله ، غزه ، بیت لحم ، بیت ابراهیم و چندین شهر دیگر را تصرف کرد و آماده‌ی حمله به شهر بیت‌المقدس گردید .

صلیبیون که " گی " را اسیر دیدند ، با تشکیل شورا ، مرد

دیگری به نام " بالیان " را به طور موقت به جانشینی او انتخاب کردند تا کشور صلیبی را از خطر برهاند .

صلاح الدین با سپاه خود به طرف بیت‌المقدس روانه شد و در ارتفاعات اطراف شهر سنگر گرفت . او پیکی را نزد صلیبیون داخل شهر فرستاد با پیامی بدین مضمون : " قصد خونریزی در معبد مقدس و حرم شریف ندارد ، و بهتر است که مدافعان شهر خود را تسلیم نمایند و هر مقدرا پول و زمین که می‌خواهند بردارند . " اما صلیبیون گفتند که نمی‌توانند مدفن پیامبر خود را با پول معامله کنند ، و یا با زمین معاوضه نمایند ، و با کسی نیز سر جنگ ندارند و در صورت تجاور به قبر پیغمبرشان عیسی ، با تمام نیرو با آنها به نبرد خواهند پرداخت . صلاح الدین باز هم مبادرت به جنگ نکرد اما با کشته شدن یکی از سردارانش به نام " جمال الدین شروین " در حمله‌ی شبانه گشتیهای صلیبی ، بهانه‌ای به دست آورد و جنگ را آغاز نمود . صبح روز جمعه پانزدم رجب سال 583ه - . ق . ( مصادف با 1187م . ) حمله‌ی سپاه صلاح الدین به شهر آغاز شد . جنگ با شدت هرچه تمامتر شروع شد و به نبرد تن به تن کشید .

این کار مدت یک هفته به طول انجامید تا سرانجام صلیبیون تقاضای امان کردند و هیأتی را برای ترک منازعه به حضور صلاح الدین فرستادند . اما صلاح الدین وحشیگیری‌های سال 492 آنها به هنگام فتح بیت‌المقدس را به یادشان آورد و تقاضای آنها را نپذیرفت . سپس " بالیان " شخصاً به حضور صلاح الدین رسید و با عجز و التماس ، تقاضای آتش بس نمود . صلاح الدین تقاضای او را پذیرفت ، مشروط بر اینکه اهالی شهر ضمن داشتن امان بر هر جا که مایلند بروند و هرچه دارند و هرچه می‌خواهند با خود ببرند اما هر نفر از مردان با پرداخت ده دینار ، زنان پنج دینار و کودکان دو دینار به عنوان جزیه ، می‌توانستند از بیت‌المقدس مهاجرت نمایند .

پس از امضای قرار داد ترک مخاصمه و عفو عمومی ، صلاح الدین پیروزمندانه وارد شهر شد و صبح روز جمعه 27 رجب سال 583ه - . ق . پرچم صلیبی از فراز برج شهر به زیر کشیده شده و بیرق مسلمین به جای آن به اهتزاز درآمد .

صلاح الدین و سوارانش ساده و بی تکلف وارد شهر شدند و به هیچ وجه صدمه و آزاری به اهالی شهر وارد نساختند و به آنها امان دادند تا هر چه دارند بردارند و از آن بیرون بروند . پس از تسخیر مسجد صخره و مسجد اقصی ، صلاح الدین تصمیم به تطهیر آنها گرفت زیرا که صلیبیون تغییراتی در مسجد اقصی داده بودند . او قصد داشت به هنگام ورود که مصادف با 27 رجب و مطابق با بعثت رسول اکرم بود ، در مسجد اقصی نماز بگذارد ، اما مسجد به هم ریخته ، گل آلود و دودزده بود ، چون صلیبیون قسمتی از آن را انبار آذوقه ، قسمتی دیگر را اصطبل و قسمتی را خوابگاه سواران خود کرده بودند .

صلاح الدین خود آستینها را بالا زد و در مسجد به کار پرداخت و با کمک سپاهیان پس از یک هفته مسجد را آماده ساخت . وی در مسجدالاقصی اقامه‌ی نماز جمعه نمود و بعد از ترمیم و تعمیر خرابیها ، عازم شهر صور گردید ولی نقشه‌ی صلاح الدین در صور عملی نشد .

هنگامی که " گی " پادشاه صلیبی در دمشق مورد عفو صلاح الدین قرار گرفت ، با موکب مجلل وارد صور شود و مورد استقبال مهاجران و صلیبیها که در آن وقت در شهر صور گرد آمده بودند قرار گرفت و آنها به اطاعتش در آمدند . در این زمان شهر صور پناهگاه مهاجران صلیبی شده بود و صلاح الدین ، پی برده بود که روزی این شهر برای او مزاحمت ایجاد خواهد کرد .

زمانیکه صلاح الدین ، عازم فتح قلعه شقیف بود ، سپاهی به فرماندهی " گی " از صور خارج شد و به سوی شهر عکا حرکت کرد . صلاح الدین بی درنگ از راه طبریه خود را به نزدیک عکا و در پشت سپاه دشمن رسانید . اردوی صلیبی مرتباً از سوی زوار مسیحی تقویت و بر تعداد نفرات آن افزوده می‌شد . با آنکه سپاه صلاح الدین ، با دقت برای حمله آماده شده بود ، اما در این جنگ نتوانست کاری از پیش ببرد و فقط با رشادت توانست راهی از بین صلیبیون به سوی عکا پیدا کند و وارد آن شهر که در تصرف صلاح الدین بود بشود . صلاح الدین پس از ورود به عکا ، جهت آمادگی جنگی به تقویت قلعه‌ها و دژها و استحکامات دیگر پرداخت . جنگ عکا پس از شروع ، مدت دو سال به طول انجامید اما دو سپاه قادر به شکست یکدیگر نشدند .

در طول این مدت ، نیروهای کمکی صلیبی مانند سیل از اروپا سرازیر شدند . این جنگ آنقدر ادامه یافت تا اینکه جنگ سوم صلیبی آغاز گردید .

جنگ سوم صلیبی :

جنگ طولانی عکا ، تجمع صلیبیون در صور و آزادسازی بیت‌المقدس از چنگ دولت صلیبی ، باعث ایجاد شور و هیجانی در اروپا گردید . مبارزات طولانی پاپ و امپراطوران اروپا موقتاً کنار گذاشته شد و اتحادی بین آنها برقرار گردید .

پاپپ " اوربان سوم " که از سقوط بیت‌المقدس به سختی ناراحت بود ، منشوری صادر کرد که طی آن ، حکم جهاد اعلام شد . این منشور توسط سراسقف شهر صور در سراسر اروپا منتشر گردید .

" فردریک بارباروسا " پادشاه آلمان ، " فیلیپ اوگست " پادشاه فرانسه ، و " ریچارد کوردلیون " معروف به ریچارد شیردل پادشاه انگلستان ، موقتاً اختلافات و جنگهای خود را کنار گذاشتند و با بستن قرارداد اتحاد ، به قسطنطنیه و سپس به

فلسطین عزیمت کردند . فردریک بارباروسا پادشاه آلمان در رودخانه کوچک سالف salof غرق شد . گروهی از سپاهیانش مراجعت کردند و گروهی که باقی ماندند به لشگریان دو پادشاه صلیبی پیوستند .

بر اثر حیله‌ای که فیلیپ اوگست پادشاه فرانسه ، درباره‌ی ریچارد شیردل در جزیره‌ی سیسیل به کاربرد ، ریچارد را گرفتار یک جنگ محلی نمود و خود به سوی عکا حرکت کرد .

هنگامی که فیلیپ اوگست به نزدیکی عکا رسید ، گی دو لوزینیان از وی استقبال کرد و طبق نظر جلسه‌ی مشاوره صلیبیون ، فیلیپ ، فرماندهی کل نیروهای صلیبی را به عهده گرفت . ریچارد شیردل نیز پس از جنگ در سیسیل ، از جزیره‌ی کرت و قبرس گذشت و با نیروی عظیم خود در 13/جمادی الاولی/587ه - . ق . وارد عکا شد .

با تقویت نیروی صلیبیون و نیز نیروهای مسلمین ، جنگ گسترش یافت . ریچارد شیردل بدون اینکه لباس سفر را از تن درآورد ، پس از پیاده شدن از کشتی ، مستقیماً وارد میدان جنگ شد . پادگان شهر و هم از پشت جبهه ، از طرف نیروی صلاح الدین مورد حمله قرار گرفتند . اما سلاح‌های جنگی صلیبیون نسبت به قوای مسلمانان بیشتر بود . صلاح الدین با تمام نیرو می‌جنگید اما پادگان شهر نتوانست مقاومت کند . " امیر سیف الدین مشطوب " فرمانده شهر عکا تقاضای امان نمود ، اما صلیبیون شرایط خاصی برای امان دادن داشتند . " مشطوب " پس از مدتی کشمکش درونی بلاخره شرایط صلیبیون را پذیرفت و دروازه‌ی شهر عکا را به روی آنها گشود . پادشاهان فرانسه و انگلستان فاتحانه وارد شهر شدند و پرچمای خود را به جای پرچم مسلمین بر افراشتند .

صلاح الدین ایوبی که از بستن قرار داد بین مشطوب و صلیبیها به شدت خشمگین بود و در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته بود ، تقاضاهای سنگین صلیبیون را پذیرفت . اما صلیبها پیش از موعد مقرر ( که دو ماه بود و خود این مدت را تعیین کرده بودند ) دست به عمل وحشیانه‌ای زدند . آنها در روز 27/رجب/587 تعداد دو هزار و هشتصد تن از اسرای مسلمان را در حالی که دستهای آنها از پشت بسته و کاملاً طناب پیچ شده بودند از زندان بیرون آوردند و در خارج شهر ، سواران ، ریچارد شیردل و خود او ، اسیران دست و پا بسته را با شمشیر و شش پر ، تکه تکه کردند . این کشتار وحشیانه اسیران ، یکی از فجیع‌ترین نمونه‌های شکنجه و کشتار در طول جنگهای صلیبی بود . صلاح الدین ایوبی وقتی به آنجا رسید که کار از کار گذشته بود . ریچار شیردل پس از آن شهر یافا را نیز تسخیر کرد و به کشتار گسترده‌ی مسلمانان پرداخت .

صلاح الدین ایوبی برای اینکه شهر سوق الجیشی عسقلان نزدیک بیت‌المقدس به دست صلیبیها نیفتند آن را ویران کرد و به تقویت استحکامات بیت‌المقدس پرداخت .

در تاریخ 21/شعبان/588ه - . ق . ( مصادف با 1192م . ) پس از یک قرن جنگ و خونریزی ، قرار داد صلحی بین صلاح الدین ایوبی و ریچارد شیردل منعقد گردید که این معاهده فقط مدت سه سال دوام یافت .

پس از عقد قرارداد ، صلح ، آمد و رفت بین شهرهای مسلمان نشین و مسیحی نشین برقرار شد و زوار مسیحی در پناه حمایت سربازان مسلمان ، برای زیارت به بیت‌المقدس می‌آمدند ومورد نوازش و محبت صلاح الدین ایوبی قرار می‌گرفتند .

ریچارد شیردل پس از انعقاد صلح به انگلستان رفت و بعد از پنج سال جنگ با اوگوست پادشاه فرانسه در محاصره‌ی یک قلعه ، زخمی شد و در سال 1199م . از دنیا رفت .

صلاح الدین ایوبی نیز پس از بیست و شش سال سلطنت ، در سن پنجاه و هفت سالگی بر اثر بیماری و تب شدید در نیمه شب چهار شنبه 27 صفر 589 ( فوریه 1193م . ) در گذشت .

جنگ چهارم صلیبی :

با صدور حکم جهاد با مسلمین توسط پاپ اینوسان سوم ، پس از سه سال مجدداً آتش جنگ ، برافروخته شد . اما این بار بیشتر قسطنطنیه مورد توجه بود . صلیبیون ، قسطنطنیه و شهرهای مجاور آن را غارت کردند و مردم آنجا را قتل عام نمودند . آنها در قسطنطنیه پادشاهی برای خود انتخاب نمودند و به این ترتیب چهارمین جنگ صلیبی را پایان دادند .

جنگ پنچم صلیبی :

جنگ پنجم صلیبی ( 1217 - 1221م . مصادف با 614 - 618ه - . ق . ) این جنگ نیز به تحریک پاپ اینوسان سوم و جانشین او پاپ ( فونوریوس سوم ) صورت گرفت . این دو پاپ از پادشاهان کشورهای اروپایی خواستند که هرچه زودتر برای نجات بیت‌المقدس به آنجا عزیمت کنند . اما همه‌ی پادشاهان این پیشنهاد را نپذیرفتند زیرا خود دارای مشکلات و درگیریهایی بودند . از آن طرف بر اثر مناقشات و اختلافاتی که بین وارثان صلاح الدین ایوبی در گرفته بود ، پس از ملک عزیز ، ملک افضل و بالاخره عموی آنها ملک عادل زمام امور بیت‌المقدس را به دست گرفته بود . ملک عادل با برقراری حکومتی شبیه به حکومت صلاح الدین ایوبی ، تقریباً تمام مملکت ایوبی را به زیر سیطره‌ی خود درآوردند .

در این زمان پادشاه عکا مردی به نام " یوحنا " بود که از طرف صلیبیون انتخاب شده بود و طبق معمول به فتنه انگیزی و جنگ و غارت ادامه می‌داد . سران و رهبران نیروهای صلیبی اروپا که دعوت پاپ را اجابت کرده بودند ، برای جنگ با

مسلمین وارد مصر شدند . ملک کامل والی مصر خود را برایق مقابله با سپاه صلیبی آماده کرد و از نفوذ آنها به مصر جلوگیری می‌کرد . صلیبیون پس از مدتی جنگیدن ، شهر " دمیاط " مصر را محاصره کرده بودند اما با ابتکار عملی که ملک کامل به خرج داد ، شکست خوردند و به اروپا عقب نشستند .

جنگ ششم صلیبی :

جنگ ششم صلیبی ( 1228 - 1229م . مطابق 626 - 627ه - . ق . )

جنگ ششم نیز به تحریکات پاپ " انوریوس " سوم و جانشین " گریگوار نهم " به وقوع پیوست . فریدریک دوم پادشاه آلمان ، ابتدا دعوت پاپ را پذیرفت اما بعد پشیمان شد و مورد تکفیر پاپ قرار گرفت .

فریدریک ، پاپ را توقیف کرد و خود به سوی بیت‌المقدس حرکت نمود . در آن موقع آتش اختلاف بین سلاطین ایوبی شعله بود بود . به همین دلیل ملک داود حاکم دمشق ، عموی خود ملک اشرف را برای میانجیگری نزد فریدریک فرستاد تا بین آنها آشتی برقرار کند .

شرط آشتی آن بود که مسلمین بیت‌المقدس را در اختیار فریدریک بگذارند و مسجد اقصی در اختیار مسلمین باشد . این ضایعه‌ی بزرگ ، دل مسلمانان را به درد آورد . حافظ شمس الدین در یک قصیده سیصد بیتی این ضایعه را توصیف کرد که دو بیت آن چنین است :

علی قبة المعراج و الصخرة التی

تفاخر ما فی الارض من صخرات

مدارس آیات خلت من تلاوة

و منزل وحی مغفرالعرصات

یعنی :

در سرزمین قبة الصخرة که مایه‌ی افتخار صخره‌های دنیا است مدارس از تلاوت و یاد خدا خالی و مساجد و حرم متروک شده‌اند .

این قرارداد با اینکه پیروزی بزرگی برای مسیحیان بود ، اما چون از جانب فریدریک صورت گرفته و پاپ و کشیشها با او مخالف بودند چندان مورد توجه قرار نگرفت ، اما فریدریک وارد بیت‌المقدس شد و آن را از مسلمانان تحویل گرفت .

ملک ناصر ، صلاح الدین داوود از کرک به سمت بیت المقس آمد تا آن را از صلیبیان بازستاند . ابتدا قطعه را محاصره و تسخیر کرد و سپس شهر را در 637ه - . ق . پاکسازی کرد . بدین ترتیب پس از 54 سال از فتح بیت‌المقدس شریف توسط صلاح الدین ایوبی ، دوباره در 637ه - . ق . این بقعه‌ی مبارکه به دست ملک ناصر داوود ایوبی از لوث صلیبیها پاک شد .

جنگ هفتم صلیبی :

جنگ هفتم صلیبی ( 1248 - 1254م . مطابق با 646 - 652ه - . ق . ) جنگ هفتم صلیبی به سرکردگی لویی نهم آغاز گردید . صلیبیها که در " غزه " شکست خورده بودند . در صدد جبران آن بر آمدند . بنابراین بین صلیبیها و ایوبیان در مصر جنگ درگرفت که لویی نهم از مسلمانان شکست خورد و دستگیر و زندانی شد . یاران و طرفداران لویی نهم با پرداخت غرامت هنگفت و پس دادن شهر دمیاط مسلمانان او را آزاد کردند و با بازگشت لویی نهم به فرانسه جنگ هفتم صلیبی پایان یافت .

جنگ هشتم صلیبی :

جنگ هشتم صلیبی ( 1270م . مطابق با 669ه - . ق . )

زمینه شروع هشتمین جنگ صلیبی با تصرف شهرهای یافا و انطاکیه از جانب چهارمین سلطان سلسله‌ی ممالیک فراهم شد . سن لوئی ( لوئی نهم ) که شروع جنگ صلیبی دیگری در سر داشت به تونس حمله کرد اما بر اثر بیماری طاعون درگذشت و آرزویش بر باد رفت .

جنگ نهم صلیبی :

جنگ نهم صلیبی ( 1271 - 1272م . مطابق با 669 - 671ه - . ق . ) سرکرده نهمین جنگ صلیبی " ادوارد " پسر هنری سوم بود . او با پیاده شدن در شهر عکا و تأمین اهداف خود ، پیمان ترک مخاصمه منعقد کرد و به انگلستان بازگشت . در سال 1291م . مطابق 690 ه - . ق . سلطان ملک اشرف ، پس از آنکه عکا را که آخرین دژ مسیحیان بود ، به تصرف خود در آورد ، به حکومت مسیحیان و سلطه‌ی آنان بر فلسطین خاتمه داد .

علل جنگ‌های صلیبی :

مورخان ، جنگهای صلیبی را نه جنگ دانسته اند لکن علاوه بر نه جنگ بزرگ ، دفعات جنگ و درگیریها و جنگهای کوچک از این تعداد خیلی بیشتر بوده است . حال در این مبحث به علت جنگهای صلیبی و پیروزی مسیحیان در اشغال بیت‌المقدس می‌پردازیم .

تقریباً بیشتر مورخینی که درباره‌ی بروز جنگهای صلیبی مطلب نوشته اند ، گمان کرده اند که علت بروز جنگهای صلیبی آزار و اذیتی است که ملسمانان ساکن بیت‌المقدس نسبت به مسیحیان ساکن آنجا و زوار حرم شریف روا می‌داشته اند .

مورخین نوشته اند ، مسیحیان ساکن بیت‌المقدس و زائران و مشتاقانی که از گوشه و کنار جهان برای زیارت تربت عیسی مسیح می‌آمدند مورد شتم و جرح مسلمانان قرار گرفته و در برابر پرداخت عوارض زیادی قادر به زیارت اماکن مقدسه می‌شدند .

البته این رویداد را باید یکی از علتهای فرعی جنگهای صلیبی دانست و علت اصلی را در حوادث و قضایای بسیاری می‌توان جست وجو کرد که در اروپای آن زمانی واقع شده بود ، و در حقیقت علل فراوانی را حتی در سالهای قبل از وقوع جنگ‌ها می‌توان یافت .

گسترش اسلام و فتوجات مسلمین از شرق تا غرب و تسلط بر روم شرقی و سلطه‌ی مسلمانان عرب بر اروپای جنوبی و پیشرفت آنها تا اسپانیا ( اندلس ) و جنوب ایتالیا و جزیره‌ی سیسیل ، اروپای مسیحی را سخت به وحشت انداخته بود . بنادر " باری " و " جنوا " به تصرف مسلمانان در آمده و حتی شهر روم و کلیسای سن پیر ( saint piere ) نیز از تعرض مصون نمانده بود . مسیحیت صلیبی به نابودی اسلام که کیان روم را به خطر انداخته بود کمر بست . بنابراین " قیام مسلحانه غرب در برابر دنیای اسلام مربوط به زمان قبل از نخستین جنگهای صلیبی است ، غرب مدتها بود که با دنیای اسلامی مبارزه می‌کرد زیرا مسلمانان در داخل مرزهای غرب به حملات خود ادامه می‌دادند . در حقیقت جنگهای صلیبی عملی تلافی جویانه و انتقامی بود که اروپای قرون یازده و دوازده را به هجومی غارتگرانه و غیرانسانی واداشت . انتقام گیری از فتوحات سلجوقیان در آسیای صغیر بی شک به علت بحران اقتصادی اروپا و ضرورت توسعه طلبی و تسخیر بازار تجاری در مشرق دریای مدیترانه و احساس خطر کلیسا از گسترش فرهنگ اسلامی در آن مقطع خاص بود .

علت دیگر وقوع جنگ‌های صلیبی ، تبلیغات و موعظه‌ی پاپ و کشیشها و سخنرانیها‌ی آنان بود که زیارت تربت خیالی عیسی مسیح را با رفتن به بهشت برابر می‌دانستند . این تبلیغات نه تنها جنگجویان و جوانان کشورهای اروپایی را به گام برداشتن در راه نجات مقبره‌ی خیالی عیسی مسیح و زیارت آنکه به قول پاپها در دست کفار مسلمان اسیر بود وادار کرد ، بلکه پیرزنان ، پیرمردان و حتی کودکان را نیز به امید نجات و رفتن به بهشت و سبک کردن استخوان و بری شدن از گناهان ، به جنگ کردن با مسلمانان تشویق می‌نمودند . پیران می‌گفتند ، اگر جنگجویان برای نجات تربت عیسی و اماکن مقدس می‌جنگند ما نیز مانند عیسی زجر می‌کشیم و  می‌میریم و از گناهان خود پاک می‌شویم و به بهشت می‌رویم .

دلایل دیگر بروز جنگ صلیبی ، فقر و فلاکتی بودکه در آن زمان بر اروپا حاکم بود ، در آن وقت اروپا در چنان فقر و خرافاتی به سر می‌برد ، و چنان تباهی و ویرانی و بدبختی بر شهرها سایه گسترده بود که مردم ، به ویژه مردم عادی برای نجات خویش از این فقر به دنبال چاره این می‌گشتند در موعظه‌ها نیز به آنان گفته می‌شد ، مشرق زمین پر از نعمت ، مال ، خواسته و آبادانی است و چنانکه به آنجا بروید ، هم از فقر و فلاکت رهایی خواهید یافت و هم به خاطر نجات تربت مقدس در بهشت برای خود جایی خواهید داشت . کشیشان به مردم عامی گفته بودند همه جنگجویان راه دین ، در سرزمین موعود و در مشرق ، صاحب خانه ، باغ و ملک و آب خواهند شد . به آنها گفته بودند ، کشتن یک نفر مسلمان معادل است با رفتن به بهشت ، نجات سرزمین مقدس از دست مسلمانان کافر وظیفه‌ای است که هر مسیحی باید به آن عمل نماید . تجمل و شکوه پایتخت امپراتوری روم شرقی یعنی قسطنطنیه و ثروت‌های بی پایان بیزانس ، اروپائیان فقر زده را وا می‌داشت تا برای چپاول و غارت این نعمتهای خداداد و این سرمایه‌های گران ، مسیر خود را از طریق بیزانس طی کنند . صلیبیان هنگام تسلط بر بیزانس چنان غارتی کردند که تا سالهای بعد شعمدانهای طلا ، کریستالها ، لوسترها ، رده‌های ابریشمین ، چراغدانها ، پارچه‌های زربفت و هزاران نوع وسایل طلا و نقره را در بازارهای اروپا به فروش می‌رساندند که تا امروز نیز مقدار معتنابهی از این وسایل پر قیمت در موزه‌های اروپا موجود می‌باشند .

" آلبرماله " مورخ فرانسوی ، علل وقوع جنگهای صلیبی را مفصلاً بیان داشته و از جمله می‌نویسد : " اختلافات طبقاتی ، حبس ، شکنجه ، اعلام و و وجود زندانهای مخوف و سیاهچاله ها ، نفوذ کشیشان و اسقفها و مخصوصاً پاپ اعظم در زندگی مردم به طوری که پاپ قادر بود پادشاه را از تخت فرود آورد و پادشاهی دیگر را بر جایش بنشاند . ناآگاهی و بی خردی طبقات عامه ، وجود بردگان و زندگی رقت بار آنان ، شیوع بیماریها وحشتناک ، شیوع قحطیهای متعدد ، و از همه بالاتر حرص و ولع اروپائیان به خونریزی و کشتار و نیز تحریک کشیشان به شروع جنگهای مذهبی و همه و همه از عواملی بودند که به تدریج جنگهای مذهبی به اصطلاح صلیبی را دامن زد . " اما از علتهای پیروزی مسیحیان در اشغال بیت‌المقدس و شکست مسلمانان می‌توان از ضعف و تفرقه‌ی سلجوقیان پس از ملک شاه ، درگیری و نزاع بین دو حکومت سلجوقی و فاطمی ، بحرانهای اقتصادی دولت فاطمی ناشی از طغیان رود نیل در مصر ، ضعف حاکمیت مسلمانان در اندلس و ایجاد حکومت ملوک الطوایفی نام برد .

فتح بیت‌المقدس به دست صلیبیان از قول مورخین و شاهدان عینی :

در روز 23 شعبان 493ه - . ق . مطابق با پانزدهم ژوئیه سال 1099م . شهر بیت‌المقدس به تصرف صلیبیان درآمد . کشیشی به نام " ریموند " اهل آژیل ( Agiles ) که خود شاهد این واقعه بوده است می‌نویسد :

" چیزهای بدیع از هر سو به چشم می‌خورد . جمعی از مسلمانان را سر از تن جدا ساختند گروهی دیگر را با تبر به قتل رساندند و یا مجبور کردند که از برجها خود را به زیر افکنند . پاره‌ای را چندین روز شکنجه دادند و آنگاه در آتش سوزانیدند . در کوچه‌ها توده‌هایی از کله و دست و پاهای مقتولین دیده می‌شد . هر طرف انسان مرکب راهی می‌کرد در میان مقتولین و لاشه اسبان بود . کشت و کشتاری که صلیبیان در

بیت المقدس انجام دادند عظیم بی سابقه بود و یهودیانی را که از معرکه جان سالم بدر برده بودند به درون کنیسه راندند و زنده زنده سوزانیدند . به طوری که خود مسیحان از اعمال ننگین صلیبان به تنگ آمدند و حکایتهای فوق العاده هولناکی از سقوط بیت‌المقدس گفته اند " و به قول گوستاولوبون :

" در سقوط بیت‌المقدس وحشت و اضطرابی که به عالم اسلام رخ داد نظیر همان وحشت و اضطرابی بود که سابقاً به دنیای مسیحیت رخ داده بود . نام و نشان پیروان اسلام که در طول مدت 5 قرن سرتاسر دنیا را فراگرفته بود چنین به نظر می‌رسد که از آن رو به انهدام گذاشته است " .

نیروهای صلیبیان پس از تصرف بیت‌المقدس خطاب به پاپ نوشتند : " اگر تمایل دارید بدانید چه بر دشمن ما گذشت ، همین بس که اسب‌های ما در ایوان سلیمان و معبد او تازانو در خون مسلمین شناور بودند . "

ابن اثیر تعداد کشته شدگان مسلمان را 70000 تن نقل کرده است . مورخان معاصر بیش از 70000 تن ذکر کرده اند . مجیرالدین حنبلی نوشته است : " کشتار مسلمانان یک هفته ادامه داشت . "

ریموند داگلاس که خود شاهد اشغال مسجدالاقصی بوده است ، می‌نویسد : " ارتفاع خونهای ریخته شده در رواق مسجد به زانو می‌رسید . "

میشو ، مورخ فرانسوی ، نقل می‌کند : " مسلمانان مانند چهارپایان در خانه‌ها و خیابانها ذبح می‌شدند . اهالی شهر محل امنی برای پناهگاه نداشتند . برخی از ایشان از روی دیوارها خود را پایین پرتاب می‌کردند... صلیبیها جامع ( مسجد ) عمر را محاصر کردند... با شمشیر گردنها را زدند... از زندگان ، برخی را سوزاندند... "

علاوه بر کشتار مسلمانان ، صلیبیان به سرقت اموال پرداختند . ابن العبری نقل کرده است : " فرنگیها چهل قندیل نقره از مسجد الصخره برگرفتند که وزن هریک 3600 درهم طلای مصری بود . "

صاحب النجوم الزاهره نوشته است : " آنها هفتاد قندیل از مسجد الصخره و الاقصی گرفتند - بیست قندیل طلا که وزن هر یک 1000 مثقال بود و پنجاه قندیل نقره به وزن 3600 درهم شاهی ، علاوه بر اینها ، اموال غیر قابل شمارش را نیز با خود بردند . " 






منبع:http://palpedia.maarefefelestin.com



سکاها

 

سَکاها دسته‌ای از مردمان کوچ‌نشین آریایی بودند که محل زندگی آنان از شمال به دشت‌های جنوب سیبری، از جنوب به دریای خزر و دریاچه آرال، از شرق به ترکستان چین و از غرب تا رود دانوب می‌رسید. سکاها مردمانی جنگجو بودند و گهگاه به سرزمین‌های همسایه خود یورش می‌بردند. سکاها از شاخه‌های‌ نژاد هند و اروپایی‌ بودند که‌ همواره‌ در تاریخ‌ قدیم‌ ایران‌ خودنمایی‌ می‌کردند. 

سَکَ یا سَکا نامی است که در منابع قدیمی برای سکاهایی که از طرف آسیای میانه با ایرانیان سروکار داشتند، به کار رفته است. سکاها یا سک‌ها در زبان‌های‌ اروپایی‌ به‌ سیت‌ معروف هستند. 

saka از شاخه‌های دیگر ایرانی باستان زبان سکایی است. سکاها قومی ایرانی بودند که در بخش شمالی پشته‌ی ایران جای داشتند. نام این قوم در زبان فارسی باستان چنانکه در کتیبه‌های هخامنشی نگاشته شده است، saka و در زبان آشوری ishguza و در زبان یونانی skuthai ثبت شده و همین واژه است که دربرخی از زبان‌های اروپایی امروز به گونه‌ی scythe نوشته میشود. شگفت این است که نویسندگان ایرانی آن را از روی املا و واگفت اروپایی گاهی اسکیث و گاهی سیت می‌نویسند. 

مردمانی که در اروپای شرقی سکنی داشته‌اند، در کتب هرودوت موسوم به سکیث می باشند. این نام از این جهت به این مردمان داده شده بود که سکیث در زبان یونانی به معنای پیاله است و این افراد همیشه پیاله‌ای با خود داشتند. 

به دقت معلوم نیست سکاها خود را چگونه می‌نامیدند، اما ظن قوی می‌رود که اسم آنها همان سَکَ یا سَکا یا چیزی نزدیک به آن بوده، چرا که ایرانیان آنها را به این شکل می نامیدند و هرودوت نیز در مورد سکاهای اروپایی گفته که آن ها خود را سکُلُت (Scolot) می‌نامند. 
تاریخ: 
سکا‌ها‌ در آغاز به‌ اتفاق‌ اقوام‌ دیگر هند و اروپایی‌ در یک‌ جا می‌زیستند و بعدها به‌ نقاط‌ دیگر مهاجرت‌ کردند. مهاجرت‌ اقوام‌ سکایی در دوران‌ مهاجرت‌های‌ بزرگ‌ هند و اروپایی انجام شد. بعضی‌ از قبایل‌ آریایی‌ از یک‌ سو با سکاهای‌ اروپا و از سوی‌ دیگر با اقوام‌ هندی‌ و ایرانی‌ رابطه‌ی‌ خویشاوندی‌ داشتند، جلگه‌های‌ جنوب روسیه‌ را ترک‌ گفته‌، عده‌ای‌ به‌ طرف‌ کوه‌های اورال‌ و گروهی‌ به‌ سمت‌ سیردریا یا جیحون‌ رفتند. آنها پس‌ از گذشتن‌ از کوه‌های‌ تیانشان‌ وارد سرزمین‌ کاشغر شده‌، از آنجا سراسر ترکستان‌ شرقی‌ و دره‌های‌ کوتچه‌ و قره‌چار و توئن‌ هوانگ‌ را تا کانسور به‌ تصرف‌ در آوردند و با خاک‌ چین‌ همسایه‌ شدند. 

پراکنده‌ شدن‌ قوم‌ سیت‌ یا سک‌ در نواحی‌ مزبور در زمره‌ی‌ آخرین‌ جنبش‌ها و مهاجرت‌های‌ قبایل‌ آریایی‌ است‌ که‌ پس‌ از مهاجرت‌ سایر اقوام‌ هند و اروپایی‌ انجام‌ گرفته‌ است‌ و از آنجا که‌ قبایل‌ مزبور بت‌ پرست‌، بدوی‌ و صحرانشین‌ بودند، موجبات‌ مزاحمت‌ دیگر اقوام‌ آریایی‌ از جمله پارسها و مادها را فراهم‌ می‌آوردند. گرچه‌ در اوستا از سکاها سخن‌ نرفته‌ است‌، ولی‌ از آن‌ اقوام‌ آریایی‌ یاد شده‌ که‌ همواره‌ دولت‌های‌ اوستایی‌ نظیر پیشدادیان‌ و کیانیان‌ را مورد فشار و تاخت‌ و تاز قرار می‌دادند. در داستان‌هایی‌ از اوستا که‌ از افراسیاب‌ و تورانیان‌ و ارجاسب‌ و غیره هم‌ سخن‌ رفته‌‌، به‌ قوم‌ سک‌ها نیز اشاره‌ شده‌ است‌. آشوری‌ها برای‌ اولین‌ بار بین سال‌های ۷۵۰-۷۰۰ پیش‌ از میلاد از سکاها سخن‌ رانده‌اند. 

در روزگار مادها سکاها دفعات زیادی به مرزهای ایران تاختند. آنها گاه با آشور همپیمان می‌شدند و زمانی زیر فرمان خود مادها با آشوریان می‌جنگیدند. به دنبال حمله‌ی مجدد آشور به مادها، خشتریته برای پایان دادن به حملات آشور با ماننا و سکاها پیمان دوستی بست و عملاً با آشور وارد جنگ شد. در حدود سال ۶۵۰ پ. م. پادشاهی ماد دولت بزرگی در ردیف ماننا و اورارتو و عیلام بود. بعد از سکاها، کیمری‌ها (یکی دیگر از قبایل صحرانشین شمال قفقاز) به منطقه‌ی شمال غرب ایران حمله کردند و در سر راه خود، دولت اورارتو در غرب دریاچه ارومیه و شرق آناتولی را نابود کردند. 

هووخشتره، بزرگترین پادشاه ماد در ده سال اول حکومتش موفق شد که رابطه‌اش را با پادشاه سکاها، پروتوثیس، به اتحاد متقابل تبدیل کند. هووخشتره ارتشش را به دو بخش پیاده نظام مجهز به نیزه و سواره نظام تیرانداز (شکلی که از سکاها آموخته بود) تقسیم کرد و دولت نیرومندی در ماد تشکیل داد. در روزگار هووخشتره، پس از انقیاد سکاها در ماد، گروهی از سکاها را به غرب ماد کوچ دادند و این سرزمین را به نام آنان سکزی یا ساکز خواندند که اکنون به سقز معروف است. 

در فرهنگ شاهنامه، ذیل کلمهٔ سگسار آمده است: «از مرز و بوم‌هایی که داهیان در آن جای گرفتند». و راجع به داهیان در ذیل کلمهٔ سکزی می‌خوانیم: «... داه گروهی بودند از آرین که در دشت خوارزم جای گرفتند و پس از آن در کنار جنوبی دریای خزر جایگیر شدند. از ... آنان مردم بستوه آمدند. پادشاه ایران گروه داه را پراکنده ساخت. یکدسته از آنان را به زابلستان کوچانید و آنان را سکزی خواندند ... و دشت خوارزم داهستان نامیده شد که مخفف آن دهستان است و اکنون به دهستان معروف است و یکدسته از گروه داه را در زمینی جای دادند در طبرستان ...». 

به این ترتیب می توان گفت سنگسر که در نواحی جنوبی دریای خزر قرار دارد جزئی از سگسار باستانی است و سنگسری‌ها از بازماندگان داهیان و با مردم سیستان (سجستان) و خوارزمیان قدیم از یک نژاد می‌باشند و نیز نام سنگسر از نام همین قوم و واژه‌ی سگسار گرفته شده است. 

با آغاز کار هخامنشیان درگیری‌های مرزی با سکاها دنباله داشت. با گذشت زمان گروهی دیگر از سکاها را به جنوب شرقی ایران کوچاندند و این سرزمین را به نام خود آنان سکستان یا (سیستان) خواندند. دسته‌های بسیاری از آنان به شاهنشاهی هخامنشی پیوستند و به عنوان سرباز برای آنان جنگیدند. از نامدارترین آنها می‌توان از سکاهای تیزخود نام برد

10 کشوری که زیباترین زنان جهان را دارند/ عکس
 
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۰۹:۰۷
Share/Save/Bookmark
 
یکی از متداول ترین ترین سوالات در صنعت مدل این است که زیبا ترین زنان جهان در کدام کشور ها زندگی می کنند؟
 
زیباترین زنان جهان
 
زیباترین زنان جهان
به گزارش پایتخت، زنان در کشور های مختلف جهان بسته به شرایط ژنتیکی، جغرافیایی و حتی ویژگی های رفتار شناسی با یکدیگر متفاوت هستند. معیار ها نیز برای سنجش زیبایی آنها متفاوت هستند. در ادامه به ده کشور منتخب در این میان می‌پردازیم:
 

فیلیپین: این کشور دارای رتبه دوم در میان دختران سال منتخب جهان است که تقریبا هر سال برنده ای در این مسابقات دارد. دختران فیلیپینی به شیرین بودن، خانواده دوست بودن و رفتار های شرقی معروفند.
 

بریتانیا: پوست زنان بریتانیا در سده های اخیر به دلیل افزایش گوناگونی تنوع ژنی به رنگ های مختلف در آمده است. بریتانیا امروزه یکی از سرزمین های تولید مدل در  جهان است و زنان این کشور به تحصیلات بالا و خوشتیپ بودن شهرت دارند.

استرالیا: زنان این کشور نیز به لطف مهاجران بسیار زیادش از صورت ها و تنوع ژنتیکی گوناگونی برخوردارند. اما آنها در مجموع بیش از حد به سر و وضع خود می رسند و زنانی جذاب به حساب می آیند.

آمریکا: حقیقت این است که به علت برخورداری آمریکا از تکنولوژی روز دنیا، زنان این کشور به خوبی می دانند چگونه از خود مراقبت کنند و شادابی خود را حفظ کرده تا همیشه جوان و شاداب بمانند. رفتار دوستانه، اعتماد به نفس وشخصیت مستقل از جمله ویژگی های زنان آمریکایی است.


کانادا: تنوع ژنتیکی اینجا هم به داد زیبایی زنان کاناداییرسیده است. خوش برخورد بودن، با مرام بودن، مستقل بودن و تحصیلات بالا از مهمترین ویژگی های زنان کانادایی محسوب می شوند.

هلند: زنان ژرمن از هر لحاظ کامل محسوب می شوند. زنان هلندی نیز که از این نژاد هستند به جز زیبایی از قد بسیار  بلند برخوردارند که بر جاذبه آنها به شدت می افزاید. متوسط قد در این کشور 5.7 فوت است.

ایتالیا: زنان ایتالیایی به خوش پوش بودن و چشمان قهوه‌ای شان شهرت دارند و اگر بخواهیم آنها را  در یک کلمه توصیف کنیم می توانیم بگوییم بهترین!

ونزوئلا: زنان این کشور با قامتی بلند و چهره ای دلربا هر ساله در لیست زیباترین زنان جهان قرار دارند. پوست برنزه آنها در کنار قد بلندشان جلوه ای بی نظیر به زنان این کشور بخشیده است.

روسیه: روسیه خانه زیباترین زنان جهان است. زنانی با چشمان آبی، قامتی بلند، موهای بلوند و پوست سفید که  آمیزه ای از نژاد های شرق و غرب را در خود گنجانده است، زیبایی حیرت آوری به زنان این کشور بخشیده است.

آرژانتین: زنان آرژانتینی با پوستی برونزه، موهای قهوه ای و چشمانی روشن از زیبا ترین زنان جهان محسوب می شوند. رسیدگی آنها به مو و اهمیت دادن به حفظ تناسب اندام‌شان از مهمترین ویژگی های این زنان محسوب می شود.



با هوش با هوش ترین مردم دنیا+ رتبه ایران  مردم دنیا+رتبه ایران


سلامت نیوز: بر اساس گزارشی جهانی از نظر ضریب هوشی و میزان آی کیو شهروندان،کشور سنگاپور در رتبه اول جهان قرار گرفت.


به گزارش سلامت نیوز به نقل از سایت تدبیر خبر، این گزارش که توسط روانشناس انگلیسی تهیه گردیده، نتیجه تلاش علمی برای تعیین میزان آی کیو Intelligence Quotient در افراد است که در آن امتیاز ۱۰۰ بسیار خوب است و امتیازات بالاتر از ۱۰۰ به نوعی از نوابغ به شمار می آیندکه انیشتین، اندیشمند معروف بر اساس مطالعات پیشین ۲۰۰ امتیاز دریافت کرده بود.


در جدیدترین مطالعه انجام شده در این زمینه آمده است کشور سنگاپور با میانگین ۱۰۸ امتیاز در رتبه اول قرار دارد و در واقع از میانگین جهانی فاصله زیادی گرفته است.


پس از سنگاپور کشور کره جنوبی با ۱۰۶ امتیاز و ژاپن با ۱۰۵ امتیاز در رتبه های دوم و سوم جای گرفته اند.


اما رتبه چهارم به کشور غربی و اروپایی ایتالیا اختصاص دارد که توانست ۱۰۲ امتیاز را از آن خود کند.


پس از ایتالیا، کشورهای ایسلند، مغولستان، سوییس ، اتریش و چین قرار دارند و سطح آی کیو در این کشورها سطح بسیار خوب است چون نزدیک نمره ۱۰۰ قرار دارد.


اما در میان کشورهای عربی عراق با ۸۷ امتیاز در رتبه اول جهان عرب و ۲۱ جهان جای دارد و پس از عراق نام کویت با ۸۶ امتیاز دیده می شود .


ترتیب کشورهای عربی پس از عراق و کویت عبارتند از ، یمن با ۸۵ امتیاز در رتبه سوم، امارات، اردن، عربستان و مغرب با ۸۴ امتیاز در رتبه چهارم عرب و ۲۳ و ۲۴ جهان ، الجزایر، بحرین، لیبی، عمان، سوریه و تونس با ۸۳ امتیاز در رتبه پنجم عربی و ۲۵ جهان قرار دارند.


با وجود شهرت فرهنگی کشورهای مصر و لبنان در جهان عرب، لبنان در رتبه بندی جدید با کسب ۸۲ امتیاز و مصر با ۸۱ امتیاز رتبه های نزدیک به آخر در جهان عرب را به خود اختصاص داده اند ولی شرایط این دو کشور در مقایسه با قطر با ۷۸ امتیاز و سودان با ۷۱ امتیاز که آخرین کشور عربی در این فهرست است اندکی مناسب تر است.


در این رتبه بندی ضریب هوشی شهروندان چندان به تمدن و اقتصاد کشور ارتباط ندارد زیرا در فهرست مشخص شده مغولستان رتبه ششم جهان را دارد اما آمریکا با ۹۸ امتیاز رتبه ای پایین تر از سطح بسیار خوب ( با نمره ۱۰۰) را به خود اختصاص داد.


آمریکا در رتبه بندی جدید با اسپانیا و فرانسه هم امتیاز است اما انگلیس ۱۰۰ امتیاز را از آن خود کرده است و روسیه نیز ۹۷ امتیازی است.


ایران نیز بر خلاف برخی ادعا ها با کسب ۸۴ امتیاز در رتبه ۲۳ جهان و جزء کشور های متوسط محسوب می گردد.



رتبه کشور امتیاز

۱ سنگاپور ۱۰۸

۲ کره جنوبی ۱۰۶

۳ ژاپن ۱۰۵

۴ ایتالیا ۱۰۲

۵ ایسلند ۱۰۱

۵ مغولستان ۱۰۱

۶ سوییس ۱۰۱

۷ اتریش ۱۰۰

۷ چین ۱۰۰

۷ لوگزامبورک ۱۰۰

۷ هلند ۱۰۰

۷ نروژ ۱۰۰

۷ بریتانیا ۱۰۰

۸ بلژیک ۹۹

۸ کانادا ۹۹

۸ استونی ۹۹

۸ فنلاند ۹۹

۸ آلمان ۹۹

۸ نیوزلند ۹۹

۸ لهستان ۹۹

۸ سوئد ۹۹

۹ آندورا ۹۸

۹ استرالیا ۹۸

۹ جمهوری چک ۹۸

۹ دانماک ۹۸

۹ فرانسه ۹۸

۹ مجارستان ۹۸

۹ لتونی ۹۸

۹ سپانیا ۹۸

۹ ایالات متحده آمریکا ۹۸

۱۰ بلاروس ۹۷

۱۰ مالت ۹۷

۱۰ روسیه ۹۷

۱۰ اکراین ۹۷

۱۱ مولدووا ۹۶

۱۱ اسلواکی ۹۶

۱۱ اسلونی ۹۶

۱۱ اروگوئه ۹۶

۱۲ اسرائیل ۹۵

۱۲ پرتغال ۹۵

۱۳ ارمنستان ۹۴

۱۳ گرجستان ۹۴

۱۳ قزاقستان ۹۴

۱۳ رومانی ۹۴

۱۳ ویتنام ۹۴

۱۴ آرژانتین ۹۳

۱۴ بلغارستان ۹۳

۱۵ یونان ۹۲

۱۵ ایرلند ۹۲

۱۵ مالزی ۹۲

۱۶ برونئی ۹۱

۱۶ کامبوج ۹۱

۱۶ قبرس ۹۱

۱۶ مقدونیه ۹۱

۱۶ لیتوانی ۹۱

۱۶ سیرالئون ۹۱

۱۶ تایلند ۹۱

۱۷ آلبانی ۹۰

۱۷ بوسنی و هرزگوین ۹۰

۱۷ شیلی ۹۰

۱۷ کرواسی ۹۰

۱۷ قرقیزستان ۹۰

۱۷ ترکیه ۹۰

۱۸ جزایر کوک ۸۹

۱۸ کاستاریکا ۸۹

۱۸ لائوس ۸۹

۱۸ موریس ۸۹

۱۸ صربستان ۸۹

۱۸ سورینام ۸۹

۱۹ اکوادور ۸۸

۱۹ مکزیک ۸۸

۱۹ ساموآ ۸۸

۲۰ آذربایجان ۸۷

۲۰ بولیوی ۸۷

۲۰ برزیل ۸۷

۲۰ گویان ۸۷

۲۰ اندوزی ۸۷

۲۰ عراق ۸۷

۲۰ برمه ۸۷

۲۰ تاجیکستان ۸۷

۲۰ ترکمنستان ۸۷

۲۰ ازبکستان ۸۷

۲۱ کویت ۸۶

۲۱ فیلیپین ۸۶

۲۱ سیشل ۸۶

۲۱ تونگا ۸۶

۲۲ کوبا ۸۵

۲۲ اریتره ۸۵

۲۲ فیجی ۸۵

۲۲ کیریباتی ۸۵

۲۲ پرو ۸۵

۲۲ ترینیداد و توباگو ۸۵

۲۲ یمن ۸۵

۲۳ افغانستان ۸۴

۲۳ باهاماس ۸۴

۲۳ بلیز ۸۴

۲۳ کلمبیا ۸۴

۲۳ ایران ۸۴

۲۳ اردن ۸۴

۲۳ جزایر مارشال ۸۴

۲۳ میکرونزی ۸۴

۲۳ مراکش ۸۴

۲۳ نیجریه ۸۴

۲۳ پاکستان ۸۴

۲۳ پاناما ۸۴

۲۳ پاراگوئه ۸۴

۲۳ عربستان سعودی ۸۴

۲۳ جزایر سلیمان ۸۴

۲۳ اوگاندا ۸۴

۲۳ امارات متحده عربی ۸۴

۲۳ وانواتو ۸۴

۲۳ ونزوئلا ۸۴

۲۴ الجزایر ۸۳

۲۴ بحرین ۸۳

۲۴ لیبی ۸۳

۲۴ عمان ۸۳

۲۴ پاپوآ گینه نو ۸۳

۲۴ سوریه ۸۳

۲۴ تونس ۸۳

۲۵ بنگلادش ۸۲

۲۵ جمهوری دومینیکن ۸۲

۲۵ هند ۸۲

۲۵ لبنان ۸۲

۲۵ ماداگاسکار ۸۲

۲۵ زیمباوه ۸۲

۲۶ مصر ۸۱

۲۶ هندوراس ۸۱

۲۶ مالدیو ۸۱

۲۶ نیکاراگوئه ۸۱

۲۷ باربادوس ۸۰

۲۷ بوتان ۸۰

۲۷ السالوادور ۸۰

۲۷ کنیا ۸۰

۲۸ گواتمالا ۷۹

۲۸ سریلانکا ۷۹

۲۸ زامبیا ۷۹

۲۹ جمهوری دموکراتیک کونگو ۷۸

۲۹ نپال ۷۸

۲۹ قطر ۷۸

۳۰ کومور ۷۷

۳۰ آفریقای جنوبی ۷۷

۳۱ کیپ ورد ۷۶

۳۱ جمهوری کنگو ۷۶

۳۱ موریتانی ۷۶

۳۱ سنگال ۷۶

۳۲ مالی ۷۴

۳۲ نامیبیا ۷۴

۳۳ غنا ۷۳

۳۴ تانزانیا ۷۲

۳۵ جمهوری آفریقای مرکزی ۷۱

۳۵ گرانادا ۷۱

۳۵ جامائیکا ۷۱

۳۵ سنت وینسنت و گرنادین ۷۱

۳۵ سودان ۷۱

۳۶ آنتیگوا و باربودا ۷۰

۳۶ بنین ۷۰

۳۶ بوتسوانا ۷۰

۳۶ رواندا ۷۰

۳۶ توگو ۷۰

۳۷ بروندی ۶۹

۳۷ ساحل عاج ۶۹

۳۷ اتیوپی ۶۹

۳۷ مالاوی ۶۹

۳۷ نیجر ۶۹

۳۸ آنگولا ۶۸

۳۸ بورکینافاسو ۶۸

۳۸ چاد ۶۸

۳۸ جیبوتی ۶۸

۳۸ سومالی ۶۸

۳۸ سوازیلند ۶۸

۳۹ دومینیکن ۶۷

۳۹ گینه ۶۷

۳۹ گینه بیسائو ۶۷

۳۹ هاییتی ۶۷

۳۹ لسوتو ۶۷

۳۹ لیبریا ۶۷

۳۹ سنت کیتس و نویس ۶۷

۳۹ سائوتومه و پرینسیپ ۶۷

۴۰ گامبیا ۶۶

۴۱ کامرون ۶۴

۴۱ گابن ۶۴

۴۱ موزامبیک ۶۴

۴۲ سنت لوسیا ۶۲

۴۳ گینه استوایی ۵۹


دیااکو
دیااکو بنیانگذار پادشاهی دولت ماد است،که در آغاز قرن هفتمپیش از میلاد آن دولت را تاسیس نمود،وی در آغاز مردی دهقان بود وچون رفتار و کرداری نیک داشت وبه عدالت در میان مردمان داوری میکرد،مردم او را به پادشاهی برگزیدند،اوشهر همدان را به پایتختی خود انتخاب کرد وبر روی تپه ای هفت قلعه ی تو در تو ساخت و هریک را به رنگ خاصی درآورد.
دیااکو پنجاه سال بر قوم خود پادشاهی کرد ودر این مدت به متحد ساختن طوایف ماد پرداخت وبه علت مخالفت با آشوریان به شام تبعید شد.
دیااکو براساس منابع آشوری و تایید مورخان یونانی،علیرغم شیوه ی متداول در میان آشوریان که یاغیان و نافرمانی کنندگان را زنده نمی گذاشتند با وجود اینکه اسیر  دست آنان بود،جان سالم بدر برد.
پس از شکست وبه اسارت رفتن این فرمانروا،22تن از امیران وبزرگان ماد به پای پادشاه آشور افتادند وبا ادای سوگند با او بیعت کرد و سر سپردگی و فرمانبرداری خود را به وی اعلام نمودند.
هوخشتره
هوخشتره در سال 633 قبل از میلاد پس از کشته شدن پدرش به تخت شاهی نشست.او که یکی از مشهور ترین پادشاهان حکومت ماد است در ابتدا اقوام جنگجوی آشوب طلب سکاها را با حیله خاصی سرکوب کرد.
هوخشتره سرداران وتمام سران سپاه سکاها را به مهمانی خود دعوت کردو همه آن ها را در حال مستی کشت و پس از آن با باقی مانده ی آنها جنگید.و آنها را مطیع خود نمود سپس به تقویت سپاه پرداخت و ارتش دائمی ایجاد کرد و به جنگ آشور شتافت.
او در دومین حمله به آشور با دولت بابل متحد شده و دولت آشور را شکست داد وشر این دولت جنگجو



ویژگی های ظاهری نژاد آریایی

نژاد شناسی را با نژاد پرستی اشتباه نگیریم


نژاد ترک و تفاوت ان با نژاد اریایی


مطالب این پست در مورد تفاوت نژاد ترکان آلتایی با ایرانیان است و هدف از نوشتن این پست به هیچ وجه توهین به قوم ایرانی نژاد آذری و مردم غیور این خطه از ایران نیست بنابر این از آذریان تقاضا دارم که قبل از قضاوت های نادرست تمام مطالب این پست را با دقت بخوانند و با آگاهی کامل قضاوت نماییند سرافراز آذربایجان


نژاد ترکTurk Race

====================


یکی از شبهاتی که پس از چندین حمله ترک نژادان نظیر مغولان و تاتاران به فلات  ایران و تشکیل سلسله های پر تعداد ترک نژاد در ایران  در ذهن بعضی از هم وطنان ایجاد شده است اختلاط نژاد ترک با نژاد ایرانیست که من درین وبلاگ به پوچ بودن این نظریه خواهم پرداخت

نژاد زرد یکی از دسته‌های بزرگ و عمده انسان‌هاست که خاستگاهشان آسیای شرقی است. نژاد زرد به نژاد آسیایی و مونگولوید (می‌توان در فارسی به مغول‌سان برگردانید) نیز شناخته می‌شود. در ایران عامه این نژاد را چشم‌بادامی می‌خوانند.


ویژگی های ظاهری نژاد ترک و تفاوت آن با نژاد اریایی

 

1-فرم چشمها

===========


از آنجا که نژاد ترک زیر شاخه زرد پوست است اولین و مهمترین ویژگی  آنان داشتن چشم بادامیست که حتی بعد از چند نسل امیزش با نژاد اریایی فرم بادامی خود را حفظ می کند.(برای مثال برخی از ساکنان افغانستان و تاجیکستان)

از ویژگی های چشم های بادامی هم راستا نبودن زاویه های درونی و بیرونی چشم است این در حالیست که زاویه دو طرف چشم آریایی ها تقریبا در یک راستا قرار دارد همچنین در تصاویر زیر انواع چشم های بادامی با هم مقایسه شده است به فرم مردمک یکپارچه و یک رنک انها توجه کنید که این مردمک در اریاییان به صورت دورنگ و کاملا از هم جداست

در تصویر زیر یک چشم زرد پوستی با یک چشم  آریایی مقایسه شده است به زاویه داخلی و بیرونی و همچنین انحنایی کمان بالایی چشمان که در اریاییان به صورت مورب و رو به داخل است اما در ترکان این انحنا به صورت نیم دایره و رو به بیرون است


a6gf_ghgyhnn.png


در تصایر زیر چشم های زرد پوستان و سفید پوستان با هم مقایسه شده است دقت کنید که فرم چشم های کوچک گاهی شبیه چشمان ترکان است اما نباید با چشم های ترکان اشتباه گرفته شود


tzm4_ارت.png


فاصله بین دو چشم  در نژاد ترک بیشتر از این فاصله در نژاد اریایی است در تصویر زیر که فاصله بین دو چشم در دو نژاد مقایسه شده است دقت کنید


f4me_ترک_ا.png


 

جنس موی خشن
=============


موی موج دار در این نژاد دیده نمی شود و انهاد دارای موهای رو به جلو و خشن متمایل به لخت دارند موی این نژاد اگر چه کم پشت تر از نژاد اریاییست اما در هنگام رشد بالای ۲۰ سانتیمتر کاملا به صورت لخت و براق و روغنی در می اید

 

 

فرم بینی غیر برجسته و پهن
=====================


نقطه شروع بینی در این نژاد کمی پاینتر از ابروست و استخوان بینی انقدر کوچک است که به چشم نمی اید پهنای بینی از نیم رخ کم ولی از روبرو زیاد است در تصویر زیر بینی یک مغول با یک اریایی مقایسه شده است به استخوان بینی کوچک و نقطه شروع بینی که با فلش مشخص شده است توجه کنید


k86_ترک.png



 

گونه های برجسته و بیرون زده
=======================

گونه ها در این نژاد برجسته و بیرون زده می باشد بطوری که لبها عقبتر از گونه قرار دارد

 

صورت های گرد و پهن
=================


این نژاد دارای صورتی تقریبا گرد و پهن می باشد بطوری که عرض صورت با ارتفاع صورت تقریبا برابر است

 

فاصله زیاد ابرو ها 
==============

ابروها در نژاد ترک کوچک و غیر کشیده است و همچنین فاصله ابروها در این نژاد گاهی به ۴ سانتیمتر هم می رسد


 


قد و قامت کوچک
==============


بیشتر افراد این نژاد دارای قد و قامت کوچک هستند همچنین استخوان های ترقوه و کتف ضعیفی دارند.معمولا رشد قد در این نژاد ار ۱۷۰ سانتیمتر در مردان تجاوز نمی کند


موی صورت کم و دارای رشد کند
=========================

مو های صورت در این نژاد کم و پراکنده است مخصوصا سبیل که دارای رشدی کم و هر چه قدر هم رشد کند نمی تواند پشت لب را پر کند


مو های کم در بدن 
==============

رشد مو در اندام این نژاد تقریبا صفر است و بر خلاف نژاد اریایی که اندام نسبتا پر مویی دارند در این نژاد رشد موی بدن خیلی کم است

 

 

شمار زیادی از مردم مغولسان دارای لکه بزرگی بر روی پوست خود هستند که در اصطلاح پزشکی لکه مغولی نامیده می‌شود. از نوشته ها بالا می توان فهمید این نژاد نیاکان ترکمن های ایران و هزاره های افغان هستند و نیز تاثیری کمی هم بر قوم قشقایی نیز گذاشته است همچنین در چند صد سال پیش گروهی به سرزمین آذربایجان کوچ کردند و در انجا حکومت های ترکمنی ایجاد کردند که باعث تغیر زبان اذربایجان شده اند اما روی نژاد اذری ها تغییر چندانی ایجاد نشد و اذری ها نیز از نزاد اریایی ایرانی می باشند و ازمایش دی ان ای نیز این را به اثبات رسانده است. البته ورود زبان ترکی به اذربایجان نوعی لهجه خاص و شیرینی را به وجود اورده است که خود اذری ها به شدت به ان وابسته اند و غیرت خاصی نسبت به ان نشان می دهند

 

در تصویر زیر یک ترک و یک اریایی با هم مقایسه شده اند به فاصله بین ابروها و همچنین گونه های برجسته و صورت پهن بانوی ترک تبار دقت کنید


 

نژاد مردم ترکیه چیست؟!

===================

اولین سوالی که پس از خواندن مطالب بالا پیش خواهد امد این است که چرا مردم ترکیه این خصوصیات را دارا نمی باشند.من در جواب باید عرض کنم که نژاد کنونی مردم ترکیه تلفیقی از اقوام اریایی تبار نظیر کردها و ارمنی ها و یونانی ها و دیگر اقوام باستانی اریایی تبار نظیر هیتی ها می باشد که ۹۰ درصد جمعیت کنونی ترکیه را شامل می شود و برسی های ژنتیک در سال ۲۰۰۱ در ترکیه نشان می دهد که تنها ۱۰ درصد مرد کنونی ترکیه دارای ژن ترکان مهاجر می باشند



تصویر بالاعکس چند تن از بازیگران مشهور سریال های ترکی را نشان می دهد به چهره های کاملا آریایی آنان دقت کنید

 


آذری ها ایرانی تبار هستند

====================

برسی علمی نژاد مردم اذربایجان


«آذری» نام زبانی ایرانی است که در آذربایجان و تا پیش از گسترش زبان کنونی ترکی، بدان تکلم می‌شد. سخن گفتن به زبان «آذری» در آذربایجان، طی نخستین سده‌های اسلامی، و نیز «ایرانی» بودن آن، در منابع متعدد همان دوره، تصریح و تصدیق شده است اینک همه هم‌داستان‌اند و در واقع جای هیچ گونه تردید جدی وجود ندارد که پیش از ورود ترکان، مردم آذربایجان و زنجان نیز همانند مردم سایر مناطق ایران، به یکی از زبان‌های ایرانی گفت‌وگو می‌کردند

کهن‌ترین منبعی که از زبان «آذری» به عنوان یکی از زبان‌های «ایرانی» یاد کرده، «ابن مقفع» (کشته شده در: 142ق) است که گفته‌ی وی در کتاب «فهرست» ابن ندیم (ص 22) نقل شده است. به گفته‌ی ابن مقفع، زبان آذربایجان، «پهلوی» (الفهلویة) بوده که منسوب است به پله (فهله)، یعنی سرزمینی که شامل ری و اصفهان و همدان و ماه‌نهاوند و آذربایجان بوده است. همین گفته را «حمزه‌ی اصفهانی» (منقول در: یاقوت حموی، ج3، ص925) و خوارزمی (ص 112) نیز نقل کرده‌اند.

در ایران بعضی از آذری ها به اشتباه فکر میکنند ترک هستند فقط به خاطر اینکه زبانشان شباهت دارد با زبان ترکی ولی چنین نیست .

دانشمندان ایران‌شناس، در بازگویی ریشه تاریخی زبان دیرین مردم آذربایجان، باور دارند که زبان باستانی آذری بازمانده و دگرگون شده زبان مادها است و ریشه آریایی دارد که تاریخ‌دانان و جغرافی‌نویسان اسلامی آن را فارسی(ایرانی)، فهلوی و آذری خوانده‌اند .

بله زبان فعلی آذری های ایران به زبان مادیان شبیه است ولی به مرور زمان خلوص خود را از دست داده به دلیل حکومت چندین ساله ی عثمانی
اگر هم پایه دعاوی گروه های پان ترکیست، بر یکسانی زبان تکلم و یا نام های رایج میان مردمان ترک زبان باشد و نه نژاد یکسان، باید چنین اذعان کرد که کلّیه کاوش های باستان شناسی انجام گرفته در منطقۀ آذرپادگان، منتج به یافته شدن آثار آریایی شده است. آثاری که دست کم چند هزارسال از ورود نخستین دستجات ترک سلجوق به منطقۀ یاد شده کهن ترند.

همانطور که میدانید ماد جزو اولین قبایل آریایی بود که در ایران حکومت میکرد . آنها آذربایجان که بسیار بزرگتر از آذربایجان امروزی بود را برای خود انتخاب کرده بودند .
زبان برخی نقاط آذرپادگان هنوز پهلوی بوده و علی رغم فشارهای وارده، مردمان متمدن آریایی آذری، همچنان زبان با اصالت خودشان را حفظ نموده بودند. ( نظیر اظهارات اولیا چلبی، پژوهشگر دولت عثمانی در سدۀ هفدهم میلادی که از رواج زبان پهلوی در میان مردمان مراغه و نخجوان یاد کرده بود.(
همچنین گزارش های متنوع و متعدد مورخان کهن نظیر استرابو، استخری، مقدّسی، مسعودی، ابن ندیم، تبری، یعقوبی و دیگران پیرامون رواج زبان های آریایی مثل پارسی در میان مردمان آذری به دورۀ خود از دیگر مدارک غیر قابل انکار پیرامون زبان شایع میان آذری های آریایی تبار در سده های دور می باشند .
در کنار موارد ذکر شده مشاهدۀ بسیاری از مناطقی که هنوز نام هایی با ریشۀ زبان پارسی دارند ( همانند: گنجه، باکو، تبریز و یا حتی اردبیل ) همگی دال بر رواج زبان پارسی در سده های پیش در این منطقه می باشند .

و یا آنکه کلّیه فرهیختگان آذری نظیر شمس تبریزی، قطران تبریزی، نظامی گنجوی و یا خاقانی خسروانی همگی آثار خود را چه در دوران پیش از یورش ترکان و چه در دوران استیلای متجاوزان زردپوست یاد شده به زبان آریایی پارسی نگاشته اند.
تمامی این موارد نشان دهندۀ وجود تبار و فرهنگ آریایی میان مردمان کهن و متمدن آذری می باشند که باید از آنها در جهت دفاع از ارزش های ملّی به طور پیوسته یاد کرد .


* حتی گفته میشود زادگاه زرتشت آذربایجان بوده . !!!!


همچنین از نظر معماری اگر به تبریز و اردبیل و سایر استان ها و شهرستان های آذری توجه کنید میبینید آثار باستانی همگی ایرانی هستند . و با سایر مناطق فرقی ندارند .



خوب تا اینجا مطلب تاریخی بود . حال به ادامه ی مطلب توجه کنید که در باره ی ژنتیک و وراثت هست که خیلی واضح تر از تاریخ بیانگر مساله هست .


بحث وراثت و ژنتیک :

=================نژاد زرد بر نژاد سفید غالب است همان طور که سیاه هم غالب است . پس اگر یک زرد پوست با یک سفید آمیزش کنید حاصل کودکی زرد پوست خواهد بود . همچنین باید دیگر ویژگی ها نیز منتقل میشد ولی میبینید که چنین نیست .


تبار مردمان آذربایجان بر پایۀ شاخص های ژنتیکی :


پژوهش هایی که در طی این 6سال اخیر ( از سال 2000 تا 2006 میلادی ) توسط یک تیم تحقیقاتی به سرپرستی یک دانشمند آذری ایرانی با نام دکتر مازیار اشرافیان بناب از دانشگاه کمبریج صورت گرفت، نشان داد که نه تنها کلیۀ ایرانی ها ( اعم از بلوچ، کرد، لر، پارسی، آذری و غیره ) از نظر مادری با هم خویشاوند و از یک تبار می باشند، بلکه حتی مردمان کشور ترکیه نیز ترک نژاد نیستند. به عبارت دیگر بر پایۀ این پژوهش های دقیق علمی که بر پایۀ بارزترین دستاوردهای دانش ژنتیک صورت گرفتند ثابت نمودند که مردمان ساکن در کشور کنونی ایران همگی آریایی نژادند و اگر برخی از آنان به زبان های غیر آریایی، مثل ترکی در میان مردمان آذربایجان، صحبت می کنند، به علت سلطۀ چند صد سالۀ ترکان مهاجم و متجاوز بر منطقۀ مذکور بوده است. بنابراین زبان هرگز معیار تعریف نژاد یک گروه نیست.
پژوهش های دکتر اشرافیان بناب نشان داد که آذری های ایران هیچ گونه مشابهت خاصی از نظر مارکرها یا شاخص های DNA مادری یا mtDNA نظیر FST با ترکان ساکن در آناتولی ( چند درصد ترک واقعی کشور ترکیه ) و یا ترکان ساکن در اروپا ( نظیر گروه هایی از مردمان بلغارستان و مجارستان ) ندارد.
بلکه بر عکس Fst و سایر صفات ژنتیکی آن ها همانند MRca همسان با پارسیان و دیگر ایرانی ها می باشد.
برای اینکه کمی بهتر درک کنیم که چرا تیم پژوهشی دکتر بناب، DNAمادری را به جای DNA پدری مورد بررسی قرار داد، این مسئله است که در طول تاریخ، هر گاه ارتش یک کشور بر سرزمینی دست می یافت، مردان فاتح بر زنان مغلوب دست درازی می نموده و به این صورت، فرزند حاصل از نظر پدری، خون بیگانه را دارا می شده اما وراثت مادری وی همچنان حفظ می گشت. بنابراین اگر شما خط ژنوم مادری در طی نسل ها را دنبال کنید، حتی اگر در طول تاریخ یک ملّت بارها به زنان آن ملت یورش برده شده باشد، باز هم این خطّ وراثت مادری دست نخورده به فرزند منتقل خواهد شد. بر این اساس مشابهت DNA مادری مردمان آذری با سایر ایرانی ها این مسئله را روشن کرد که آذری ها نیز همانند سایر ایرانیان دارای تباری آریایی بوده و بنابراین در کنار آن ها در تاریخ کهن این سرزمین آریایی مشترک و سهیم هستند.همچنین باید اشاره کرد که تیم بناب حتی اعلام نمود که ترکمن های ساکن در ایران نیز از نظر مادری ایرانی بوده و بنابراین علّت زردپوستی بودن چهره های آنان، آمیختگی نیاکان مادریشان با متجاوزان ترک زردپوست می باشد .

از طرف دیگر پژوهش هایی که موسسۀ ژنتیک عمومی فافیلوف Vavilof از آکادمی علمی روسیه انجام داد، مشخص نمود که مردمان آذرپادگان به دو نظر توزیع فراوانی شاخص های ( نظیر Kell -Chellano , Lewis , -E , P , Rhesus - D , - C, MN, ABO) و همچنین بیوشیمیایی ( نظیر HP, ACP1, ESD, GLO1, 6PGD, TF, C'3, GC, PGM1) کاملاً مشابه وضعیت موجود در پارسیان، کردها، اوستی ها و تاجیک ها هستند که این مورد نیز به نوبۀ خود روشن گر یکسانی تبار تمامی نامبرده شده و در نتیجه آریایی بودن آنان می باشد .
نتایج تیم پژوهشی کمبریج در کنار موارد ذکر شده پیرامون خصوصیات نژادی، ثابت نمودند که کلّیۀ مردمان آذرپادگان از تباری آریایی برخوردار بوده و بنابراین تمامی ادعاهای جریان های تجزیه طلب و غیر علمی پان ترکیست پیرامون هم تبار بودن آذری ها با ترکان پوچ است.
نکتۀ جالب اینجاست که حتی عاملان این جریان های فکری (پان ترک) ، خود ترک تبار نیستند، و چه بسا با انجام آزمایش های مشابه گروه بناب ( اگر خصوصیات ظاهری آنان نظیر چشم ها و موهای روشن، این مسئله را ثابت نکند) آریایی می باشند، اما به طور پیوسته و با شور عجیبی دم از اتحاد ترک تبارها می زنند!!!


اذربایجان بخشی ایران است و در اغوش گرم ایران

بانو باقی خواهد ماند.

 


در تصویر بالا تفاوت اذری های ایرانی نژاد و تورک نژادان

اصیل کاملا مشهود است