ریچاردس٬ آنجلا٬سلنا٬ مایکل و برایان دوستانی بودند که برای تحقیق علمی در رابطه با طبیعت و درختان به جنگلی در شرق سانفرانسیسکو رفته بودند٬ در اواخر راه ماشینشون خراب میشه و دقیقا گیر میکنن وسط جنگل. کمی جنگل را جست و جو میکنند و کلبه ای را پیدا میکنند٬ تصمیم میگیرند شب را در آن خانه بمانند و صبح به دنبال تعمیرکار بگردن تا ماشینشون رو درست کنه...
در کلبه ی سرد و ترسناک را باز کردن.
برایان گفت:هوووو خیلی سرده هوا.
آنجلا گفت:امشبو یجوری همینجا سر میکنیم فردا میریم سراغ تحقیق و تعمییر کار برای ماشین.
سلنا گفت:اگه بشه بمونیم.
مایکل گفت:کی حاضره الان بریم جنگل واسه تحقیق.
برایان و سلنا قبول نکردن.
ریچاردس گفت:باشه پس شما دو تا خونه بمونید ما میریم زود برمیگردیم.
برایان و سلنا قبول کردن و در کلبه ماندند.
ریچاردس٬آنجلا و مایکل هم به جنگل تاریک رفتن. مایکل چراغ قوه دستش بود و آنجلا هم دوربین فیلم برداری را گرفته بود٬
- ۰ نظر
- ۱۱ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۴۴